سرو قامتان بی ادعا: نجوای دلتنگی و فداکاری در هفته انتظامی

قامتان بی ادعا؛ لقبی برازنده برای کسانی است که قامت‌هایشان در برابر فشارها و تهدیدات خم نمی‌شود، اما در خلوت شب‌های مأموریت، سنگینی بار مسئولیت و دلتنگی‌های ناگفته را به دوش می‌کشند.

یادداشت-سرگرد رضا ملکی-در گذر زمان، ملت‌ها همواره نیازمند قهرمانانی بوده‌اند که در خفا، آسایش و آرامش جامعه را تضمین کنند. در جمهوری اسلامی ایران، این نقش خطیر بر عهده جان‌برکفان سبزقامت انتظامی است؛ «سرو قامتان بی ادعا» که در هر لحظه، چه بیداری و چه خواب، در خط مقدم تأمین امنیت ایستاده‌اند.

مقدمه: قصه امنیت، قصه فداکاری

در گذر زمان، ملت‌ها همواره نیازمند قهرمانانی بوده‌اند که در خفا، آسایش و آرامش جامعه را تضمین کنند. در جمهوری اسلامی ایران، این نقش خطیر بر عهده جان‌برکفان سبزقامت انتظامی است؛ «سرو قامتان بی ادعا» که در هر لحظه، چه بیداری و چه خواب، در خط مقدم تأمین امنیت ایستاده‌اند. این قهرمانان، با تنی خسته و روحی آماده، از مرزهای سخت و صعب‌العبور کشور تا قلب تپنده شهرها و کوچه‌های آرام روستاها، ایثارگری می‌کنند. این نوشتار، تنها مروری بر وظایف سازمانی نیست؛ بلکه نگاهی است عمیق‌تر به رنج‌های پنهانی که این مدافعان نظم بر دوش می‌کشند و بار سنگین دلتنگی‌هایی که خانواده‌های صبورشان با هر شیفت کاری و هر مأموریت ناگهانی، به دوش می‌کشند. هفته انتظامی، فرصتی است تا غبار سکوت را از روی فداکاری‌های بی‌منت برداریم و فریاد خاموش دلتنگی‌ها را بشنویم.

 جغرافیای ایثار؛ از مرز تا محله

گستره فعالیت پرسنل انتظامی، نقشه وسیعی از ایران زمین را در بر می‌گیرد که هر نقطه آن داستانی از ایستادگی دارد. این نیروها، سپرهای نامرئی جامعه در برابر هرگونه تعدی و ناهنجاری هستند.

مرزبانان؛نگهبانان آهنین خاک

در دورترین نقاط کشور، جایی که طبیعت نیز با انسان سر ستیز دارد، مرزبانان انتظامی ایستاده‌اند. در سرمای استخوان‌سوز ارتفاعات کردستان و آذربایجان، یا در گرمای طاقت‌فرسای کویرهای سیستان و بلوچستان، آن‌ها اولین سد دفاعی کشور در برابر قاچاقچیان، تروریست‌ها و هر متجاوز ناشناخته‌ای هستند. وظیفه آن‌ها صرفاً نگهبانی نیست؛ بلکه حفظ تمامیت ارضی است. خط مقدم نبرد آن‌ها، اغلب با کمبود امکانات اولیه همراه است، اما تعهدشان به خاک مقدس ایران، کوه‌ها را در مقابلشان کوچک جلوه می‌دهد. هر لحظه کم‌توجهی، می‌تواند هزینه‌ای سنگین بر پیکره امنیت ملی وارد کند، از این رو، تمرکز و هوشیاری آن‌ها باید در بالاترین سطح باشد، تمرکزی که مستلزم فاصله گرفتن از عزیزان است.

یگان‌های ویژه؛ تجسم اقتدار در بحران

هنگامی که نظم عمومی توسط عده ای قانون شکن به هم می‌ریزد، یا در مقابله با اراذل و اوباش سازمان‌یافته، ندای «یگان ویژه» شنیده می‌شود. این نیروها، آموزش‌دیده‌ترین و آماده‌ترین صفوف برای ورود به دل هرج و مرج هستند. لحظاتی که آتش خشم و شرارت زبانه می‌کشد، آن‌ها بدون لحظه‌ای تردید، وارد می‌شوند. این ورود، غالباً با درگیری‌های فیزیکی شدید، پرتاب سنگ و سلاح همراه است. ریسک جراحت‌های سنگین یا شهادت، در این مأموریت‌ها همواره در کمین است. آن‌ها نه تنها با تهدیدات فیزیکی، بلکه با فشارهای روانی ناشی از حفظ آرامش در میان توده‌ای خشمگین نیز دست و پنجه نرم می‌کنند.

کلانتری‌ها و پاسگاه‌ها؛قلب تپنده امنیت محلی

آرامش روزمره مردم، مدیون زحمات بی‌وقفه پرسنل کلانتری‌ها و پاسگاه‌های سطح شهرها و روستاهاست. این بخش از نیروی انتظامی، بیشترین تماس مستقیم را با مردم دارند؛ از رسیدگی به اختلافات خانوادگی گرفته تا تعقیب سارقان، مقابله با مخلان نظم و برخورد با توزیع‌کنندگان مواد مخدر.

هر پرونده‌ای که در این مراکز گشوده می‌شود، یک ریسک جدید را به همراه دارد. دستگیری یک مجرم، ممکن است خشم خانواده‌های او را متوجه مأمور سازد. هر گشت شبانه، با احتمال رویارویی با خطر مواجه است. در این محیط، نه فقط قوانین، بلکه اخلاق و صبر نیز باید معیار اصلی عمل باشد. پرسنل کلانتری، مرجع اول استمداد مردم هستند و این اعتماد عمومی، بار سنگین‌تر مسئولیت را بر دوش آنان می‌گذارد. هر توقیف موفق، هر مأموریت ختم به خیر شده، هزینه‌ای از جنس صبر، ساعت‌ها کار اضافی و اغلب، دوری بیشتر از خانه دارد.

دلتنگی‌هایی که در سکوت فریاد می‌زنند

امنیت، کالایی نیست که بتوان آن را صرفاً با تجهیزات و آموزش به دست آورد؛ امنیت نیازمند فداکاری‌های عمیق انسانی است، فداکاری‌هایی که اغلب در خلوت و پشت دیوارهای سکوت اتفاق می‌افتد. این فداکاری‌ها، بیش از هر چیز، خانواده‌های این مدافعان را هدف قرار می‌دهد.

غربت پدری در قاب عکس

تصور کنید مأموری در لباس خدمت، در اوج شب یا سحرگاهان، در حال گشت‌زنی در مناطق پرخطر است. او، یک پدر است. لحظه‌ای را تصور کنید که کودکانش در خانه، در خواب عمیق شیرین کودکی غوطه‌ورند. ساعت‌ها می‌گذرد و پدر مشغول تأمین امنیت همان کودکانی است که او را در رؤیاهای خود جستجو می‌کنند.

وقتی او نهایتاً با قامتی خسته به خانه باز می‌گردد، شاید خورشید طلوع کرده و صدای خنده و بازی روزانه فرزندانش، او را در آغوش نگرفته باشد؛ او به بازگشتن به خانه‌ای رسیده که سکوت حکمفرماست. این دلتنگی پدران، یک درد مزمن است؛ دلتنگی برای قصه‌های شب، برای چک کردن تکالیف مدرسه، برای بوسیدن پیشانی در هنگام بیداری. مهر پدری‌اش، گاهی از دست می‌رود و با وظیفه جایگزین می‌شود؛ وظیفه‌ای که امنیت ما را تأمین می‌کند.

انتظار مادرانه و اضطراب همسرانه

در سوی دیگر این ایثار، زنان و مادرانی قرار دارند که بار مسئولیت حفظ کانون خانواده را به تنهایی بر دوش می‌کشند. آنها باید همزمان نقش مادر، پدر، مشاور و تکیه‌گاه را ایفا کنند. شب‌هایی که همسر به مأموریت‌های خطیر اعزام می‌شود، اضطراب در رگ‌هایشان جاری است. هر زنگ تلفن، هر پیامک ناخوانده، می‌تواند آغاز یک کابوس باشد. آنها با این جمله زندگی می‌کنند: «ممکن است دیگر باز نگردد.» این صبر زنان انتظامی، یک درس صبر بزرگ است. آنها باید خونسردی خود را حفظ کنند تا سایه نگرانی بر روح فرزندان نیفتد، در حالی که قلبشان در تپش مداوم برای سلامتی شریک زندگی‌شان است. دلتنگی‌ها در این خانه، اغلب در سکوت فریاد زده می‌شود؛ در نگاه به لباس نظامی آویزان در کمد، در عکس‌های قاب‌شده بر دیوار، و در ساعت‌های طولانی خیره شدن به صفحه تلفن همراه.دلتنگی‌اش همچون غبار سنگینی بر شانه‌های ما نشسته است؛ غباری که با هیچ نسیمی پاک نخواهد شد، مگر با بازگشت دوباره او به آغوش گرم خانه.

فشار روحی مأموریت‌های دشوار

علاوه بر دلتنگی‌های مکانی، فشار روحی ناشی از مواجهه مداوم با جنبه‌های تاریک جامعه، بر روان این افراد سنگینی می‌کند. دیدن آسیب‌های اجتماعی، خشونت، فقر و جنایت، فرسایشی روحی ایجاد می‌کند که کمتر کسی از آن مطلع است. این قهرمانان باید پس از ساعاتی تلاش برای برقراری نظم، به خانه بازگردند و نقاب آرامش بر چهره زنند؛ نقابی که حفظ آن خود نیازمند توان مضاعف است. این فرسایش روانی، سهم پنهان دیگری است که در کتاب فداکاری‌های آن‌ها ثبت می‌شود.

تبریک هفته؛ ادای دین به مدافعان آرامش

هفته انتظامی، فرصتی است برای ادای دین عملی و کلامی به این قشر زحمتکش. این هفته، یادآور تعهد آن‌ها به آرمان‌های انقلاب و خدمت به ملت است.

سپاس از صبر خانواده‌ها

این تبریک، نه تنها متوجه افسر، درجه‌دار یا سرباز شجاعی است که در حال خدمت است، بلکه متوجه تک تک اعضای خانواده اوست؛ همسران فداکار، مادران صبور و فرزندانی که با وجود کمبود محبت فیزیکی پدر، بزرگ می‌شوند و ریشه‌های خود را در خاک ایمان و تعهد می‌یابند. آسایش امروز جامعه، آرامش سفره‌هایی که شب‌ها بر سر آن جمع می‌شویم، و امنیت خیابان‌هایی که کودکان در آن بازی می‌کنند، ثمره زجر، صبر و چشم‌انتظاری این خانواده‌هاست.ما درک می‌کنیم که تعهد به امنیت، تعهدی دوگانه است: تعهد به قانون و تعهد به خانواده‌ای که در انتظار است.

تقدیر از خدمات بی‌منت

نیروی انتظامی، تجلی نظم در هرج و مرج است. آن‌ها در شرایطی که دیگران عقب‌نشینی می‌کنند، پیش می‌روند. خدمات آن‌ها در مدیریت بحران‌های طبیعی، برقراری نظم در تجمعات، و مقابله روزمره با تهدیدات، نیازمند تقدیر مستمر است. این مقاله به عنوان یک امضای قدردانی، مهر تأییدی است بر این خدمات بی‌منت و شبانه‌روزی که اغلب در زیر سایه توجه عمومی باقی می‌مانند.

نتیجه‌گیری؛سرو قامتان بی ادعا

سرو قامتان بی ادعا؛ لقبی برازنده برای کسانی است که قامت‌هایشان در برابر فشارها و تهدیدات خم نمی‌شود، اما در خلوت شب‌های مأموریت، سنگینی بار مسئولیت و دلتنگی‌های ناگفته را به دوش می‌کشند. آن‌ها قهرمانانی هستند که مدال‌هایشان از جنس آرامش شهروندان است و پاداششان، لبخندی است که بر لبان مادران و کودکان هنگام بازگشتشان می‌نشیند.

ما در این هفته، تجدید پیمان می‌کنیم که قدردان این فداکاری‌ها باشیم؛ نه تنها با کلمات، بلکه با درک عمیق‌تر جایگاه و سختی کارشان. امید است که همواره سایه لطف الهی بر سر این نیروها و خانواده‌های بزرگ و صبورشان باشد، تا با عزمی راسخ، همچنان نگهبانان آرامش این مرز و بوم باقی بمانند. سلامتی و سرافرازی برای تک تک مدافعان نظم و امنیت، آرزوی قلبی ماست.

کارشناس اجتماعی و فعال مجازی

انتهای پیام/