بابای من “راهدار” بود
به گزارش همای سعادت به نقل از خورشیدجانان اینکه تا کی باید شاهد تصادفات جادهای باشیم معلوم نیست، اما در اینکه تعداد کشتههای تصادفات جادهای در ایران در ۲۰ سال گذشته بیش از دو برابر شهدای جنگ تحمیلی است، تردیدی وجود ندارد.
بعد از ظهر سهشنبه، ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، “محمد میرزایی” نیروی شرکتی اداره راهداری و حمل و نقل جادهای شهرستان کوهدشت در حالی که مشغول حمل ماسه با خودروی ایسوزو بود در محدوده “توه خشکه” کوهدشت_رومشکان برای فرار از شاخ به شاخ شدن با خودروی سایپا از جاده منحرف و قربانی میشود.
اصلا اردیبشهت برای راهداران لرستان، نحس است؛ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ هم “اسماعیل حاجیوند خسروی” از راهداران دورود، شهید خدمت و کودک خردسالش یتیم شد.
همکاران “محمد” میگویند: تا ساعت ۱۱ صبح در اداره شهرستان حضور داشته و مشغول گپ زدن با آنها بوده، داشت بابا میشد و مهمترین دغدغهاش تبدیل وضعیت از شرکتی به قراردادی.
و حالا تمام سهم نوزادِ “محمد میرزایی” که قرار است چند ماه دیگر پا به دنیا بگذارد و آغوش و لبخند هم برای او و هم برای بابا نیامده، تمام شده، فقط یک قاب عکس روی دیوار و یک جمله است؛ بابای من “راهدار” بود؛ مرد خدمت.
او هر روز قاب عکس بابا را بغل خواهد کرد و بهجای بابا خودش را خواهد بوسید…
اما بابای او فقط یک خواسته دیگر داشت که در میان وعدههای رنگارنگ وکلای مجلس و دولتمردان گم شد، بابای او فقط ثبات شغلی میخواست برای آیندهای که هرگز نیامد!
سعیده خورشیدوند
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰