قتل‌های خانوادگی و افول مردانگی هژمونیک

خبر قتل چند زن در ماه اخیر توسط اعضای خانواده و اطرافیان، به‌ویژه دو حادثه‌ در بروجرد که منجر به کشتن ۴ زن شد بسیار تکان‌دهنده و نگران‌ کننده‌ است.

یادداشت-این افزایش سریع و نگران‌کننده‌ ی قتل‌های خانوادگی، زنگ خطری جدی است که ضرورت دارد سیاستمداران و پژوهشگران اجتماعی به آن توجه ویژه کنند.

اگرچه قتل‌های خانوادگی با انگیزه‌های مالی،ناموسی یا دلایل دیگر،پدیده‌ی جدیدی نیست،اما افزایش روند آن در سالیان اخیر،نیازمند تامل جدی و بررسی دقیق،جهت پیش‌گیری از وقوع چنین فجایعی را یادآور می‌سازد. با این‌که در بیش‌تر موارد، علت دقیق این قتل‌ها به روشنی گزارش نمی‌شود و مقامات رسمی با بیان کلی «علل خانوادگی»، کنجکاوی در مورد دلایل اصلی موضوع را به‌ویژه وقتی که این قتل‌ها ناموسی باشند را محدود می‌کنند. با این وجود، بررسی دقیق‌تر این قتل‌ها، وجوه مشترکی را آشکار می‌کند:

🔹فرهنگ مردسالاری: زمینه‌ی غالب در محل زندگی این افراد که معمولاً مناطق قومی، غرب و جنوب غرب کشور است وجود یک فرهنگ مردسالاری مسلط است.

🔹ناتوانی اقتصادی مردان: ناتوانی مردان در تأمین معیشت خود و خانواده به‌خاطر شرایط اقتصادی بحرانی کشور، زمینه‌ساز بروز تنش و خشونت می‌شود.

🔹تسلط مفاهیم فرهنگی آبرو و شرف: غلبه‌ی مفاهیم فرهنگی آبرو، شرف و غیرت در این جوامع و تأکید بر بار جنسیتی آن‌ها، منجر به سوءظن و خشونت علیه زنانی می‌شود که گمان می‌رود هنجارهای جامعه مردسالار را نقض کرده‌اند. قاتل در این شرایط، برای ترمیم وجهه تضعیف شده خود و خانواده‌اش دست به قتل می‌زند.

با این‌که در بسیاری از تحلیل‌ها، این قتل‌ها به غلبه فرهنگ مردسالارانه و مردانگی هژمونیک نسبت داده می‌شود. («ریوین کانل در کتاب مردانگی‌ها» چهار نوع الگوی مردانگی را در سطح جامعه‌شناسایی می‌کند:مردانگی هژمونیک، هم‌دست، فرودست و تابع را تعریف می‌کند، مردانگی هژمونیک به ارزش‌های مردسالارانه باور دارد و از اعضای خانواده و دیگران حمایت می‌کند و نان‌آور خانواده است و از ناموس و شرف خانواده در مقابل غریبه‌ها دفاع می‌کند). اما در این‌جا، بسیاری از قاتلان، به‌جای دارا بودن مردانگی هژمونیک، نمایان‌گر تیپ مردانگی حاشیه‌ای و رو به افول و ضعیف‌ شده‌ای هستند که توانایی ایفای نقش‌های مردانه مسلط و مورد انتظار را ندارند. آن‌ها با اعمال خشونت و کنترل، سعی در جبران ناتوانی و نمایش صلابت مردانه خود را دارند. برای مثال، در خانواده‌ای که مرد به دلیل بیماری، اعتیاد یا فقر، قادر به حمایت و تأمین معاش نیست، زن مجبور می‌شود برای بقا با سختی‌های محیط کار و نگاه‌های نامتعارف روبرو شود.

در چنین جامعه‌ای که هنجارهای جنسی بر روابط سایه افکنده، زنان حتا با وجود پاک‌دامنی، برای تأمین معاش در معرض آسیب قرار دارند. وقتی مردی در این شرایط به همسر یا خواهر خود سوءظن پیدا می‌کند، به جای هم‌دلی، حمایت و مسئولیت‌پذیری نسبت به وی و کمک به تامین زندگی او، تعصب خود را با خشونت و کنترل وی ابراز می‌کند. او با این خشونت، سعی می‌کند صلابت مردانه‌ی نداشته‌اش را به نمایش بگذارد که دوست داشت داشته باشد ولی ندارد و با این کار از امتیازات فرهنگ مردسالاری بهره‌مند شود.

بنابراین، مفاهیمی چون غیرت، تعصب و مردانگی وقتی بار جنسیتی پیدا می‌کنند و با ناموس، شرف و آبرو گره می‌خورند، به جای مسئولیت‌پذیری و حمایت، بوی کنترل، مالکیت و خشونت می‌دهند. مرد به جای حمایت از زن در برابر سختی‌های زندگی و به رسمیت شناختن حقوق او، به کنترل و اعمال مالکیت بر او می‌پردازد. به جای هم‌دلی و کمک به زن برای خروج از شرایط دشوار و اصلاح اشتباهات احتمالی، با خشونت و قتل راه هرگونه اصلاح و حمایتی را مسدود می‌کند.

بنابراین برای جلوگیری از قتل‌های خانوادگی، به‌ویژه قتل‌های ناموسی، به راهکارهایی در سطوح مختلف نیاز داریم.

🔹سطح معناشناختی و نگرشی: بازاندیشی در مفاهیم غیرت، آبرو و شرف با رویکردی انسانی، اخلاق‌گرا و برابری‌خواه و فارغ از جنسیت، به‌طوری‌که در این نگاه غیرت با معنای جدید، مسئولیت‌پذیری را به جای کنترل، حمایت را به جای مالکیت و هم‌بستگی متقابل با حقوق بشر را به جای روابط پدرسالارانه و سلسله مراتبی جایگزین می‌نماید.

🔹سطح نهادی: ایجاد نهادهای حمایتی برای زنانی که در معرض خطر خشونت و قتل‌های ناموسی در خانواده قرار دارند ضروری است. این نهادها باید فضای امنی برای زنان که به هردلیلی در معرض سوءظن و تهدید خانواده قرار دارند فراهم کند.علاوه بر این با ایجاد مراکز حل اختلاف متشکل از زنان و مردان، به مشکلات آن‌ها رسیدگی شده و با ایجاد فرصت‌های شغلی و امکان زندگی مستقل، زمینه بازگشت افراد طردشده از خانواده و جامعه را فراهم کنند.

مجتبی ترکارانی-هفته نامه سیمره

انتهای پیام/