سطح ما و عمق مشکلات
در سال گذشته شانزده هزار و نهصد و چهل و هفت نفر در ایران جان خود را در تصادفات رانندگی از دست دادهاند. آمار فوت شدگان بیماری کرونا توسط وزارت بهداشت به صورت روزانه اعلام میشود. ما تقریباً میدانیم در سال چند نفر از مردم کشورمان بر اثر حوادثی همچون سیل و زلزله جان خود را از دست میدهند. ما همچنین آمار هزینههای مختلف اداره جامعه را مشخصاً در قالب ردیفهای بودجه ثبت و ضبط میکنیم.
اما این همهی ماجرا نیست. چند لایه عمیقتر از این سطح از آمار و اطلاعات، اتفاقاتی در حال رخ دادن است که به همان دلیل (یعنی عمیق بودن) چندان توجهی به آنها نمیشود. کسی میزان ابتلائات روانی بر اثر مشکلات اقتصادی را مورد توجه قرار نمیدهد. چه کسی میداند از تعداد فوت شدگان چند نفر بر اثر فشار و استرس ناشی از مشکلات اقتصادی جان خود را از دست دادهاند؟
ما سالانه چه میزان از بابت پایین آمدن بهرهوری نیروی کارمان تحت تاثیر استرسهای ناشی از فشار اقتصادی متضرر میشویم؟ آیا هزینههایی که ما برای اداره جامعه صرف میکنیم بر اثر پیچیدگی معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چند برابر نشده است؟ چه نهادی میتواند تأثیر نرخ انفجاری اجاره مسکن را بر هزینههای سلامت و پرداختی بیمهها محاسبه نماید؟ میزان فشار وارد شده بر کارآفرینان و تولیدکنندهها با چه ضریبی بر عدد فرارمغزها تأثیر میگذارد؟
تأثیر اضطراب و افسردگی والدین در این شرایط نابسامان اقتصادی، بر خلاقیت و تلاشگری نسل بعد چیست؟ ارقام متغیر تابلوی صرافیها، کدام فاکتورهای اجتماعی و فرهنگی ما را تحت تأثیر قرار میدهند؟ مشکلات معیشتی مردم چه رابطه ای با رشد خشونت در جامع و افزایش جرائم علیه اموال و مالکیت و اشخاص دارد؟
اینها و بسیاری دیگر، سوالاتی است که چون اندکی عمق مسائل را نشانه رفتهاند، پرسیده نمیشوند و طبیعتاً پاسخی نیز به آنها داده نمیشود. ما روزانه از کنار بسیاری از نابودشدگان ناشی از فشارهای اقتصادی میگذریم، بدون اینکه از خود بپرسیم تعداد آنها چند برابر کشتهشدگان کشتی سانچی، زلزله کرمانشاه و یا تصادفات جادهای است.صدمهدیدگان و ازبین رفتگان این شرایط نه در جایی ثبت میشوند و نه کسی به آنها اهمیت میدهد.
هیچ شمعی برای پدری که در زیر بار هزینههای زندگی ،سلامت و در آخر جان خود را از دست داد روشن نمیشود و هیچ مسئولی (حتی اگر بخواهد!) نمیتواند در برابر این حجم از سطحینگری ایستادگی نماید و سیاستگذاریهای کلان جامعه را برپایهی تحلیلهای عمقی بنا نهد.
اینجا همه چیز به صورت سطحی در جریان است و حفظ ظاهر یا همان آبروداری اولویت اول کشور است. در این فضا روابط پیچیده و عمیق میان واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی با وضع موجود اهمیتی ندارد و نخبگان منقطع از نظام مدیریتی کشور نیز جز تدریس در دانشگاهو افزودن بر رزومه پژوهشی بدون کاربرد چارهای ندارند.مردمی که در تلاطم زندگی و مشکلات طاقت فرسای معیشتی گرفتارند بدون تردید نیازمند تغییر وضع نامطلوب سیاستهای گوناگون کنونی هستند!
بهزاد مومنی مقدم
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰