«نسرین جافری» و سهم لرستان در غنای ادبیات معاصر ایران

«نسرین جافری» نمونه‌ای است که نشان می‌دهد ادبیات معاصر ایران تنها از پایتخت و مراکز فرهنگی بزرگ نمی‌جوشد؛بلکه در شهرها و استان‌های دورتر نیز زنانی شاعر با زبان و جهان‌بینی ویژه خود ظهور کرده‌اند.

یادداشت-شیرزاد بسطامی-ادبیات زنانه در لرستان دارای پیشینه‌ای کهن و زنده است و همواره در شکل‌دهی به هویت فرهنگی و اجتماعی این منطقه نقش محوری ایفا کرده است. زنان لر از دیرباز با حضور در عرصه‌های فرهنگی، عرفانی و اجتماعی توانسته‌اند صدایی منحصر به فرد در جامعه‌ی خود داشته باشند. گرچه بسیاری از آثار آن‌ها در منابع مکتوب ثبت نشده، اما در حافظه جمعی مردم لرستان ردپای آن‌ها باقی مانده است. نام‌هایی چون فاطمه لُره، عارفه‌ای که در قرون چهارم و پنجم هجری می‌زیست، همچنان در خاطره‌ها زنده است. روایت‌ها حاکی است که او با باباطاهر، شاعر و عارف برجسته‌ی لر، رابطه‌ای ویژه داشته است. هرچند درباره‌ی شاعر بودن او تردید وجود دارد، حضور اجتماعی، فرهنگی و عرفانی او نشان از نقش فعال زنان در محیط فرهنگی زمانه دارد و این زمینه‌ای فراهم کرد تا نسل‌های بعدی زنان لر بتوانند تجربه‌ی خود را به صورت مکتوب در ادبیات منعکس کنند.

با ورود به دوران معاصر، آموزش و دسترسی به ابزارهای نوشتاری در میان زنان لر گسترش یافت و نخستین آثار مکتوب ادبیات زنانه در این منطقه آشکار شد. این آثار، هرچند محدود و کمتر منتشر شده، اما نشان‌دهنده‌ی تولد صدایی تازه و مستقل در محافل ادبی محلی بودند. ظهور نسرین جافری، شاعر اهل خرم‌آباد، نقطه عطفی در این مسیر بود؛ او توانست با زبانی مدرن، تصویری و فلسفی، تجربه‌ی زیست زنانه و فرهنگ بومی لرستان را به شعر معاصر ایران وارد کند و میراث پیشین را در قالبی نو بازآفرینی نماید.

نسرین جافری، متولد ۱۳۲۹ در خرم‌آباد، شاعری است که در لایه‌های پنهان ادبیات معاصر ایران جایگاه ویژه‌ای یافته است. آثار او در مطبوعات کشور منتشر شد و کتاب‌های متعددی از جمله «زخم سایه و بید»، «رمل هندسی آفتاب‌گردان»، «نیمی از مرا کشته‌اند»، «به سوی هرگز، به سوی هیچ»، «ما همچنان ترانه خواندیم» و «خواب اتم» به چاپ رسید. جافری در هفتم تیرماه ۱۳۹۴ در تهران درگذشت و در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا آرام گرفت.

ویژگی برجسته‌ی شعر جافری، تلفیق زبان نمادین با تصویرپردازی قوی است. محمد حقوقی در مقدمه‌ی کتاب «رمل هندسی آفتاب‌گردان» به توانمندی شاعر در خلق ترکیب‌های نیرومند اشاره می‌کند: ترکیباتی چون «خواب اتم»، «سرنای سینه»، «ماهی بی‌کوک» و «آسیاب‌های نوری» نه تنها تخیل شاعر را آشکار می‌سازند، بلکه ساختار زبانی تازه‌ای می‌آفرینند که ذهن خواننده را به کاوش در لایه‌های عمیق احساس و اندیشه دعوت می‌کند. حقوقی معتقد است این ترکیب‌ها با وجود سادگی ظاهری، در خود موسیقی و ریتمی درونی دارند که خواننده را در فضایی شاعرانه قرار می‌دهد و تجربه‌ای فراتر از متن کلام به او ارائه می‌کند.

در شعر جافری، طبیعت نقش فعالی دارد و تنها پس‌زمینه‌ی محیطی نیست. بادی که بید را خم می‌کند، رودی که شاعر را به شنیدن و تأمل می‌خواند، بارانی که بر زمین و روان شاعر می‌بارد؛ همه و همه عناصر طبیعی هستند که با تجربه زیستی و فلسفی شاعر هم‌پیوسته‌اند. این تعامل میان انسان و طبیعت، پیوندی عمیق با هویت لرستان ایجاد می‌کند و نشان می‌دهد که شعر جافری نه تنها بیانگر تجربه فردی است، بلکه بازتابی از فرهنگ و محیط اجتماعی-طبیعی لرستان است.

شعر جافری همچنین به‌شدت با تجربه زیسته‌ی زنانه گره خورده است. زن در اشعار او نه موجودی منفعل و کلیشه‌ای، بلکه پرسشگر و فعال است؛ با مرگ، محدودیت‌های اجتماعی، هستی و سکوت روبه‌رو می‌شود و از دل این مواجهه‌ها پرسش‌های فلسفی را پیش می‌کشد. او با زبانی آرام و فلسفی، جهان درونی زن را به تصویر می‌کشد؛ زبانی که در آن تجربه زنانه، فلسفه وجودی و تصویر طبیعی با هم آمیخته شده‌اند. برخلاف فروغ فرخزاد که به عصیان و برهنگی صدا می‌پرداخت یا سیمین بهبهانی که غزل اجتماعی را در دستور کار داشت، جافری راهی میانجی یافت: تأملی زنانه و فلسفی که در پیوند با طبیعت و تجربه فردی معنا می‌یابد و بر غنای شعر معاصر ایران می‌افزاید.

مرگ یکی از محورهای اصلی شعر اوست. جافری مرگ را نه پایان بلکه فرصتی برای اندیشیدن می‌بیند. در شعر او، مرگ تهدیدی مطلق نیست؛ بلکه همدمی آشناست که شاعر با آن گفت‌وگو می‌کند. این نگاه به مرگ، با تأثیر از فلسفه‌ی اگزیستانسیالیستی، از دریچه تجربه زیسته‌ی زنانه و تصویر طبیعی ارائه شده است. در اشعار او، مرگ همچون رودخانه‌ای جاری است که همواره در پس‌زمینه زندگی و تأمل شاعر حضور دارد و مفاهیم هستی و زمان را بازتاب می‌دهد.

عشق نیز در شعر جافری وجهی چندلایه دارد. عشق در آثار او، تجربه‌ای شخصی و در عین حال اجتماعی است؛ نه تنها برای بیان احساس فردی بلکه برای بازنمایی سرنوشت زنان در جامعه‌ای محدودشده.

این عشق اغلب با تنهایی، فقدان و نقد اجتماعی پیوند می‌یابد؛ به گونه‌ای که شعر او هم تغزلی و هم اجتماعی است، بدون آنکه شعار دهد یا مستقیماً به سیاست بپردازد. این رویکرد، شعر او را در سطحی چندلایه و فلسفی قرار می‌دهد و نشان می‌دهد که جافری با ظرافت و مهارت توانسته تجربه زنانه را با مفاهیم فلسفی و اجتماعی ترکیب کند.

رابطه جافری با لرستان در شعر او نیز عمیق و تأثیرگذار است. لرستان در اشعار او صرفاً مکان نیست، بلکه موجودیتی زنده دارد که با شاعر در تعامل است. رودها با ضربان خود با شاعر سخن می‌گویند، کوه‌ها استقامت و صبر او را بازتاب می‌دهند، باران‌ها غربت و اندوه او را تشدید می‌کنند و درختان هم‌درد تنهایی او می‌شوند. در مقابل، شعر جافری لرستان را به مخاطب ملی معرفی می‌کند؛ به این ترتیب، رابطه‌ای دوسویه شکل می‌گیرد: طبیعت لرستان الهام‌بخش شعر اوست و شعر او لرستان را در ادبیات مدرن ایران تثبیت می‌کند.

با وجود اهمیت آثار او، شعر جافری محدودیت‌هایی نیز دارد. استفاده مکرر از نمادهای طبیعی گاه دامنه تخیل را محدود می‌کند و سادگی زبان، هرچند هنری و هدفمند، گاهی به یکنواختی و پیش‌بینی‌پذیری منجر می‌شود. همچنین فرصت محدود برای نشر و حضور کمتر در محافل رسمی تهران، سبب شد که او کمتر از آنچه شایسته بود شناخته شود. این محدودیت‌ها نشان‌دهنده‌ی شرایط اجتماعی و فرهنگی زمانه اوست: شاعری زن، در استانی دور از مرکز با امکانات اندک انتشار و معرفی.

میراث نسرین جافری در سه سطح قابل شناسایی است: نخست، میراث زبانی و تصویری او که توانست طبیعت، زن، مرگ و جامعه را در قالبی موزون و پرتصویر در هم بیامیزد؛ دوم، میراث هویتی او که نشان داد زن لرستانی می‌تواند در ادبیات ملی نقشی ماندگار ایفا کند؛ و سوم، میراث فلسفی او که پرسش‌های بنیادین درباره هستی، معنا و مرگ را با زبانی زنانه و شاعرانه بیان می‌کند. آثار او همچنان زنده‌اند و برای شاعران جوان، پژوهشگران و علاقه‌مندان به ادبیات زنانه الهام‌بخش هستند.

نسرین جافری نمونه‌ای است که نشان می‌دهد ادبیات معاصر ایران تنها از پایتخت و مراکز فرهنگی بزرگ نمی‌جوشد؛ بلکه در شهرها و استان‌های دورتر نیز زنانی شاعر با زبان و جهان‌بینی ویژه خود ظهور کرده‌اند. شعر او، با تلفیق تجربه زنانه، فلسفه وجودی و طبیعت بومی، راهی تازه در شعر مدرن ایران می‌گشاید و نشان می‌دهد که ادبیات ایران، متکثر، چندصدا و زنده است.

در پایان می توان گفت: نقش فرهنگ و ادبیات استان‌ها، در شکل‌دهی و غنای ادبیات مرکز ایران، امری انکارناپذیر است. این استان‌ها با حفظ هویت بومی، زبان محلی و سنت‌های فرهنگی خود، دریچه‌ای تازه به جهان‌بینی، تجربه زیسته و تخیل شاعرانه می‌گشایند که می‌تواند جریان‌های اصلی ادبیات کشور را غنی‌تر کند. شعر نسرین جافری نمونه‌ای از این ظرفیت است: او با پیوند دادن تجربه زنانه، فلسفه وجودی و طبیعت لرستان، نه تنها صدای بومی خود را به ادبیات ملی وارد کرد، بلکه نشان داد که خلاقیت و اصالت ادبی، فارغ از مرکزیت جغرافیایی، توانایی تأثیرگذاری عمیق بر سلیقه، زبان و نگرش ادبی در سطح ملی را دارد. به این ترتیب، ادبیات استان‌ها می‌تواند مرکز را به بازاندیشی و پذیرش تنوع فرهنگی و زبانی وادارد و جریان ادبی کشور را به سمت غنای چندصدایی و همزیستی اندیشه‌ها هدایت کند.

انتهای پیام/