اهل قلم یا قلم به دست

نوشتن حالا دیگر سخت نیست،نبینید رضاخوشنویس را که آنقدر زمان صرف می‌کرد،برای تراشیدن قلم؛آن ‌وقت ‌ها مهم بود تو بدانی فَتح و نَحت و شَق را…

یادداشت-همای سعادت-امروز اما نوشتن به سادگی برداشتن قلم است،به سادگی نشستن پشت سیستم،به سادگی لم دادن و با انگشتان روی صفحه‌ی موبایل اشاره کردن!اما نوشتن که هنر نیست؛هنر فهمیدن است،هنر اندیشیدن است و فرق میان “اهل قلم” و “قلم به دست” در همین است.اهل قلم، ترتیب نوشتن می‌داند، تفکر و تامل و تدبیر می‌کند قبل از نگارش،که خوب می‌داند قلم او شناسنامه‌ی اوست.قلم به دست اما می‌نویسد که قلم او وسیله‌ی نان اوس،وسیله‌ی کاسبی و گاه وسیله‌ی سلاخی!قلم به دست دین ندارد اگر هزار دلیل بیاورد که مومن اس،اما بدانید دین ندارد که مومن هرگز در هیچ موقعیتی برای هیچ هدفی حتی به ظاهر شریف‌ترین هدف،آبروی انسان را نمی‌ریزد ،قلم به دست اما می‌ریزد که او نیامده تا مشق اخلاق بنویسد ،قصه ی او رسیدن به هدف است با هر وسیله‌ای و چه باک در ریختن آبروی دیگران!

اهل قلم به اندازه می‌نویسد،گاه اصلاً نمی‌نویسد که ننوشتن گاه از هزار نوشتن موثرتر است،که سکوت گاهی خود یک یادداشت است،یک خبر!اهل قلم هرجا نشیند خیر است،بر صندلی مدیریت بنشیند امیدوار می‌شویم که در مدل مدیریتی او “دیالوگ” برقرار است.اگر رخت روزنامه‌نگاری برتن کند امید داریم که اگر روزی قضاوت‌ اشتباهی داشت،نقدِ نادرست نوشت، اینها همه از تحلیل غلط است نه از غرض و مرض!اگر رخت خبرنگاری بر تن نمود،بدانیم که خبر اشتباهش نه از سر کینه و یا منفعت شخصی است که سرعت در انتشار؛منبع خبر اشتباه و ….از عوامل طبیعی این اندک اشتباهات خبری است.اگر بر صندلی روابط‌عمومی نشیند، مطمئن باشیم که او به تنهایی یک مجموعه خواهد بود،مجموعه ای از تمامی اهل قلم،که او روابطِ عمومی را بر هر رابطه‌ی خصوصی ترجیح می‌دهد.

اما از آنسو ؛قلم به دست بر منصبی که بنشیند،آغاز کار او پایان شان و منزلت آن جایگاه است،چه مدیر باشد چه روابط‌عمومی، چه خبرنگار و چه روزنامه‌نگار که او می‌تواند در مسیر رسیدن به خواسته خویش، خرابه‌ای را پشت سر برجای بگذارد.

ابوذر بابایی زاده
انتهای پیام/