روایتی از عشق و ایثار در مسیر آموزش و نوآوری

رضا شاه ولایتی، معلمی که یک دهه از عمرش را چونان نگینی درخشان در راه خدمت به آموزش و پرورش این سرزمین صرف کرده است.

همای سعادت- مسیری پر از فراز و نشیب، اما سرشار از افتخار و رضایتی که تنها در چشمانِ روشنِ دانشآموزانم معنا می‌یابد. خدای را سپاس که در این راه، نه‌تنها مرا یاری کرد تا در قامت یک معلم بدرخشم، بلکه به من توانایی بخشید تا با خلق ایده‌های نو، نام ایران را در عرصه‌های جهانی پرآوازه کنم.

از اختراعات تا قله‌های جهانی

در این ده سال، خستگی را به چشم ندیدم. روزی نبود که ذهنم از جوششِ ایده‌های تازه آرام گیرد. حاصل این تلاش ها، ثبت دو اختراع در مرکز مالکیت معنوی بود؛ اختراعاتی که نه‌تنها تأییدیه‌های بین‌المللی دریافت کردند، بلکه باعث شدند به عضویت دائم فدراسیون جهانی مخترعان (IFIA) درآیم و لقب مخترع برجسته (Inv) را از این نهاد معتبر کسب کنم. چه شیرین بود روزی که دو مدال نقره و برنز از رقابت‌های جهانی اختراعات به گردنم آویخته شد و مدال ویژه فدراسیون مخترعان اروپا نیز به این مجموعه افزوده گردید. در میدان ملی هم دست از پا نکشیدم و با کسب مدال‌های متعدد در لیگ کشوری اختراعات آرموکاپ، ثابت کردم که عشق به میهن، محرک اصلی هر اختراع من است.

مقطع ابتدایی؛جایی که آینده شکل می گیرد

اما قلب من همیشه در کلاسهای رنگارنگ ابتدایی میتپید. سال‌ها پیش، وقتی مسیر معلمی را برگزیدم، عمداً مقطع ابتدایی را انتخاب کردم؛ چراکه باور دارم بنیانِ شخصیت و دانش انسان، در سال‌های نخست زندگی شکل میگیرد. هر روز صبح، با لبخندی وارد کلاس می‌شوم و نگاه‌های مشتاق کودکانی را میبینم که گویی آینده ایران را در چشمان خود جای داده‌اند. در میان این شور و اشتیاق، گاه با چالش‌هایی مثل دانش‌آموزان دیرآموز روبه‌رو می‌شدم. برای من، این کودکان گنجینه‌های پنهانی بودند که فقط به کمی صبر و روش های ویژه نیاز داشتند. با استفاده از روش های آموزشی نوین و حتی تکنیک‌های ابداعی خودم، تلاش کردم مسیر یادگیری را برایشان هموار کنم. وقتی می‌دیدم کودکی که روزی در خواندنِ جملات ساده هم مشکل داشت، حالا مشق هایش را با خطی خوش می نویسد، گویی بال پرواز به من داده می‌شد.

اعتماد به نفس؛هدیه‌ای که هر معلم باید بدهد

همیشه گفته‌ام: «معلم خوب، کسی نیست که تنها فرمول‌ها را بیاموزد. معلم واقعی، کسی است که جرقه‌ ی اعتماد به نفس را در جان دانش‌آموزانش روشن کند.» برای همین، هرگز کلاس را به فضایی خشک و یکنواخت تبدیل نکردم. گاه با قصه‌گویی مفاهیم ریاضی را آموزش دادم، گاه با بازی‌های گروهی، درس زندگی دادم. به جوانانی که تازه پا به این عرصه گذاشته اند، همیشه توصیه میکنم: «از روشهای قدیمی فاصله بگیرید! دنیای کودکان امروز با دیروز فرق دارد. پژوهش کنید، نوآوری کنید و بیاموزید که چگونه میتوان با یک شیوه‌ی تدریس خلاقانه، ذهن‌ها را بارور کرد.»

قلم ماندگار؛هنری که با فلز سخن می گوید

زندگی من تنها در مدرسه و آزمایشگاه خلاصه نمی‌شود. در سکوتِ شبها، وقتی قلم به دست میگیرم و بر صفحۀ فلز، نقش‌هایی جاودانه میکشم، گویی روحی تازه می‌یابیم. قلم‌زنی روی فلز، هنر اصیل ایرانی است که سال‌هاست با عشق به آن می‌پردازیم. تا امروز آثار بسیاری خلق کرده‌ام و حتی نشان تجاری قلم ماندگار را در مرکز مالکیت معنوی به ثبت رساندهام. این هنر، برایم حکم آینه‌ای را دارد که اصالت فرهنگیان را به من یادآوری میکند.

سختی های راه؛ پل‌های برای پرواز

همیشه این بیت شعر را زمزمه میکنم:
*«مشتاق گل از سرزنش خار نترسد / تا نیش شود در دل خاک، اثر نکنَد»*
در مسیر معلمی و اختراع، بارها با ناملایمات روبه‌رو شده‌ام. گاه کمبود امکانات مانع بود، گاه بی‌اعتمادی‌ها دل می‌خراشید. اما می‌دانستم که هر خار، تنها مقدمه‌ای است برای شکفتن گل‌های موفقیت. به همۀ همکارانم میگویم: «اگر روزی دلسرد شدید، به چشمان دانش‌آموزان تان نگاه کنید. در آنجا شعله‌ی امیدی را می‌بینید که ارزش هر تلاشی را دارد.»

آرزویم؛فردایی روشنتر

امروز با افتخار میگویم که اگر هزار بار دیگر هم به ابتدای راه بازگردم، باز هم معلم ابتدایی بودن را انتخاب خواهم کرد. آرزوی من، پیشرفت روزافزون آموزش و پرورش ایران و سربلندی دانش‌آموزان این سرزمین است. به لطف خدا و با عشقی که به این مسیر دارم، همچنان خواهم کوشید تا نهال‌های فردا را آبیاری کنم؛ چراکه میدانم فردای ایران، در دستان کوچک امروزِ آنهاست.

انتهای پیام/