سرنوشت سازترین پیچ تاریخ معاصر؛

استقرار راهبردی پایدار و غیر هیجانی توام با انسجام اجتماعی

برای نخستین‌بار در دهه‌های اخیر،جامعه ایرانی از جایگاه صرفاً ثبت‌کننده رخدادها فراتر رفته و به کنشگری اندیشه‌ورز و تحلیل‌گر بدل شده است. حافظه‌ای که پیش‌تر واکنشی و مقطع‌نگر بود،اکنون جای خود را به نگاهی عقلانی،نقادانه و تحلیلی داده است.

یادداشت-مهدی میرزاوند- در چنین فضایی، پروژه‌های ژئوپلیتیکی و جامعه‌ شناختی کشورهای غربی، از جمله ایالات متحده و اسرائیل، با سد مفهومی و تازه‌ای به نام «وطن» مواجه شده‌اند؛وطنی که این‌بار نه بر پایه نوستالژی گذشته، بلکه بر اساس فهم و نقد مستمری که محصول انقلاب است، باز تعریف می‌شود.با این‌حال، تاریخ معاصر ایران همواره با دوگانگی‌ های پرهزینه‌ای نیز همراه بوده است چنانکه یک روز با فریاد «زنده‌باد مصدق» شور می ورزیم و روز دیگر با «مرده‌باد مصدق»، از همان باور باز می گریزیم این نوسان نه‌ صرفا نشانه بی‌ثباتی سیاسی، بلکه از فقدان تفکر نهادینه و عقلانیت پایدار در سطح عمومی جامعه حکایت دارد؛ خلائی که بدون راهبردی پایدار تکرارپذیر خواهد بود.

از این منظر، مسئله محوری این نوشتار تأکید بر ضرورت استقرار عقلانیتی پایدار و غیرهیجانی در مواجه با مدیریت جهانی است؛ عقلانیتی که دو مؤلفه  تقویت بازدارنده های نظامی و سرمایه اجتماعی را در قالبی هم‌افزا و درهم‌تنیده مورد توجه قرار دهد. باید توجه داشت که وفاق ملی، صرفاً محصول حافظه تاریخی نیست، بلکه برآمده از شکل‌گیری مؤلفه‌ای نوین در ساحت آگاهی جمعی ملت ایران در پسای انقلاب ۵۷ است.

اتخاذ راهبردی متکی بر توانمندی های داخلی

تحلیل راهبرد نظامی آمریکا و متحدانش ، مستلزم درک عمیقی از نقشه راه ترسیم شده است. این راهبرد نه در پی ارتقاء رشد اقتصادی ایران و نه هدفی در راستای عادی‌سازی روابط دنبال می‌کند. همچنین، هدف آن نه تغییر ساختار حاکمیتی و نه دستیابی به توافقی پایدار است. هدف نهایی، مهار توسعه زیرساختی و تقلیل جایگاه ایران به کشوری خنثی در معادلات منطقه‌ای است؛ کشوری که فاقد ظرفیت‌های رقابتی در برابر منافع ایالات متحده و متحدانش در خاورمیانه باشد.در این چارچوب، تحریم‌های اقتصادی و تهدیدهای نظامی نه به عنوان ابزارهای مقطعی، بلکه به‌مثابه عناصر ثابت در دکترین مدیریت منازعه به‌کار گرفته می‌شوند. راهبردی که نه بر حل و فصل ریشه ای منازعات، بلکه بر «کنترل» و «فرسایش تدریجی» تمرکز دارد،ویژگی متمایز این راهبرد در آن است که هدف آن صرفاً مهار ظرفیت‌های نظامی ایران نیست، بلکه جلوگیری از پیشرفت‌های علمی، فناورانه و به‌ویژه توسعه فناوری‌های صلح‌آمیز هسته‌ای را نیز شامل می‌شود. در چنین شرایطی، پرسش کلیدی برای سیاست‌گذاران مطرح است: «در قبال این راهبردچه راهبردی باید اتخاذ شود؟»

سرمایه اجتماعی؛ پیش‌نیاز هرگونه مذاکره راهبردی

همانطور که دکتر مسعود پزشکیان در مصاحبه با رسانه های خارجی بدرستی به نقش سرمایه اجتماعی در دکترین دفاعی ایران اشاره نمود. زیرساخت‌های هسته‌ای ایران هم صرفاً حاصل تصمیمات دولتی نبوده‌، بلکه حاصل نوعی مشارکت مستقیم و غیرمستقیم ملت ایران‌ در طی چند دهه هست سرمایه‌ گذاری‌های مالی، هزینه‌های ارزی، و تبعات ناشی از تحریم‌ها، بر دوش بدنه‌ای گسترده و متکثر از جامعه ایرانی بوده است. بر همین اساس، پیش از ورود به هرگونه مذاکره با قدرت‌های جهانی لازم می باشد گفت‌وگویی فراگیر در سطح ملی پیرامون منافع کلان، اولویت‌های راهبردی، و آرایش جدید قدرت در داخل کشور شکل گیرد.

رافائل گروسی» مدیر کل آژانس بین المللی اتمی نیز سال (۲۰۲۱) در آستانه اجلاس گلاسکو با برجسته کردن اهمیت انرژی هسته‌ای در اقتصاد و حل بحران انرژی در آینده، بر تضمین امنیت و ثبات جهانی برای بهره‌گیری از این پدیده شگرف تاکید کرده بود .لازم است مزایا و هزینه‌های فناوری هسته‌ای، حتی در صورت تغییر دکترین سیاست خارجی، به زبان ساده برای افکار عمومی تبیین شود.

آگاهی‌رسانی شفاف درباره مزیت‌های انرژی هسته‌ای و ظرفیت بازدارندگی آن، بدون گرفتار شدن در حساسیت‌های منطقه‌ای، گامی کلیدی برای دستیابی به وفاقی ملی و پایدار است.فراموش نکنیم قدرت‌ های جهانی همواره در تلاش هستند تا از طریق پیوند دادن نارضایتی‌های داخلی به پروژه صلح‌آمیز هسته‌ای و القای تهدید هسته‌ای، مشروعیت بین‌المللی جمهوری اسلامی را تضعیف کنند. ازاین‌رو، پیش از هر واکنش خارجی، شکل‌گیری انسجام داخلی و تقویت گفت‌وگوی ملی ضرورتی راهبردی دارد؛ ضرورتی که با آموزه‌های بنیادگذار جمهوری اسلامی در زمینه مردم‌محوری تصمیم‌گیری‌ها هم‌ راستا است.

تسلیم یا سازش در برابر فشارهای خارجی، زمانی معنا می‌یابد که انسجام اجتماعی و قدرت بازدارنده نظامی دچار فرسایش شود.اما در شرایطی که همبستگی اجتماعی برقرار است و ظرفیت‌های بازدارنده نظامی کشور استوار هستند، وظیفه نهادهای حاکمیتی، استقرار عقلانیتی راهبردی و آینده‌نگر است؛ عقلانیتی مبتنی بر تحلیل واقع‌بینانه از تحولات بین‌المللی، تقویت سرمایه اجتماعی، و مشارکت آگاهانه مردم در تعیین حق سرنوشت است . چنین نگاهی، نه‌تنها از دام تصمیم‌گیری‌های واکنشی می‌گریزد، بلکه امکان‌ساز بازطراحی هوشمندانه ای از جایگاه ایران در نظم منطقه‌ای و جهانی خواهد بود.

/انتهای پیام/