سرودههای شاعران لرستانی در رثای سالار شهیدان
سیدعلیاشرف شریعتمداری، علیحسین عزیزی، علی داودی، عیدی عالیتبار، میثم جعفری و سجاد روانمرد از شاعران لرستانی بهمناسبت ماه محرم اشعاری را در رثای سالار و سرور شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) سرودهاند که تقدیم مخاطبان می شود.
سیدعلیاشرف شریعتمداری در شعر خود آورده است:
در کربلای چشم تو، ما را بلا خوش است
آری بلا، به عرصه این کربلا خوش است
چشمان انتظار به بالاترین افق
این خط انتظار، ببین تا کجا خوش است
تنهای بیبدیل، به گودالهای سر
سرهای بیقرار، سر نیزهها خوش است
سیلی سرخ، بر سر و صورت نواختن
با گریههای، حضرت خیرالنسا خوش است
پیراهن سیاه به تن، همره علی
شال عزا، به گردن میر ولا خوش است
گریه، عزا، مصیبت عظمای شاه دین
با اهل دلشکسته عرش خدا خوش است
منعم نکن به واژه خوش، خوش اگر نبود
این ماجرا به عالم بالا، چرا خوش است
تلخ است اگر حماسه خونین کربلا
در کربلای چشم تو ما را بلا خوش است
علی حسین عزیزی در شعر خود آورده است:
ای کرده قیام تو قیامت
زد بوسه به پایت استقامت
ای معنی شور و عشق و مستی
ای محور بیبدیل هستی
ای خون خدا حسین زهرا
ای دین نبی شد از تو احیا
من بی تو اسیر رنج و دردم
مانند گلی همیشه زردم
ای اوج غروب پایداری
زخمت به دلم همیشه کاری
ای بر تو خدا سلام داده
از باده عشق جام داده
در دفتر عشق و میپرستی
گلواژه آشنا تو هستی
گل میچکد از شکوه نامت
آزادگی آخرین پیامت
بر لوح دلم کرانهای تو
بر رود لبم ترانهای تو
از جام می تو مست مستم
مجنون توام هر آنچه هستم
مصداق حضور کوثری تو
زهرا صدف است و گوهری تو
ای بوی تو بوی مهر زهرا
عشقت زده آتشی به دلها
در سینه غم از غم تو دارم
یک حنجره ماتم از تو دارم
ماییم و نگاه آشنایت
جان همه عاشقان فدایت
علی داودی در شعر خود آورده است:
زد چو خداوند علی را صلا
گفت علی با شه کرب و بلا
دل شده بر عشق و ولا مبتلا
تا که دهم این دل خود را جلا
با قدحی از می قالوا بلی
ساقی این میکده پدر جان
بادهی نابم بده پدر جان
اذن جهادم بده پدر جان
بیم به دل ره نده پدر جان
بین تو پدر اشک چو الماس من
این کمر خم شده چون داس من
خفته در این دشت گل یاس من
درک کن ای جان من احساس من
لحظه روحانی و حساس من
من تو را گلدستهام پدر جان
بار سفر بسته ام پدر جان
اسیر یک لحظهام پدر جان
اذن دهی رستهام پدر جان
خون من از خون که رنگین تر است
زلف من از زلف که مشکینتر است
زیر ستم زندگی ننگینتر است
داغ بر این سینه که سنگینتر است
چشم من از خصم بد آیین تر است
هیچ مردد نشو پدر جان
جان علی بد مشو پدر جان
مانع مقصد مشو پدر جان
راه مرا صد نشو پدر جان
کرد حسین روی به درگاه دوست
ای که صفات تو در این رزمجوست
گاه دلم پیش تو گه پیش اوست
لیک به یک سینه نگنجد دو دوست
رو پسرم خلد برین پیش روست
ای اسد تیز چنگ علی جان
بیش نشاید درنگ علی جان
پیش رو ای مرد جنگ علی جان
کن به عدو عرصه تنگ علی جان
عیدی عالیتبار در شعر خود آورده است:
از کبه سمند عشق را میراند
حق است و طریق عشق را میداند
با حنجره سرخ به آواز بلند
بر نیزه حدیث عشق را می خواند
در کرببلا به جنگ کین آمده است
از کعبه برای حفظ دین آمده است
تا درک کند وفا و جانبازی او
خورشید به نزدیک زمین آمدهاست
لب را به سر نیزه شکوفا کردی
با یاد خدای خویش نجوا کردی
پاینده ترین کتیبه دنیا را
با خون شهید خویش امضا کردی
میثم جعفری در شعر خود آورده است:
آشفته میشود برود هر کجا دلم
غمگینتر است از همهی سالها دلم
با اینکه مدتیاست نرفتم حرم ولی
جامانده در مسیر نجف کربلا دلم
از اولین قرار من و یار همچنان
هست از تمامعالم و آدم جدا دلم
در هر قدم که میزدم البته داشته ست
با سنگ فرشهای حرم ماجرا، دلم
از من بریده و به خدا دل سپرده است
ای بیوفا دل من و ای باوفا دلم
دلتنگ و دل شکسته و دلگیرم از خودم
درماندهام چه کرده دل یار با دلم
در حسرت دو قطرهی اشکم ولی دریغ
هر شب گلایه میکند از چشمها؛ دلم
سجاد روانمرد در شعر خود آورده است:
شکسته سنگ غَمش شیشهی دل ما را
کشیده از لب دیده به گونه دریا را
چه حکمتیاست که کوهی به کاه میبخشد؟
مگر که گریه دهد پاسخ معما را
به نام نامی او فتح باب میگردد
که باز کرده همیشه تمام درها را
چنان برای غَمش گریه میکنیم امروز
که آب میبرد آخر تمام دنیا را
چه کرده است نسیم محبتش در دیر
که کرده است به مسجد بدل کلیسا را
شفا گرفته جهان از دَم عزای حسین
که زنده کرده دَمش روح صد مسیحا را
برای روضهی او خرج میکنیم امروز
قبول میکند او هم حساب فردا را
غلام خانهی او در بهشت جا دارد
که زیر نامهی ما او زده است امضا را
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰