خاطره ای پند آموز از ایثارگر جبهه و جنگ لرستانی

خاطره ای پند آموز از ایثارگر جبهه و جنگ لرستانی تقدیم‌ شما خوانندگان می شود.

یادداشت-همای سعادت- محمد آذری، فرهنگی و پیشکسوت سیاسی لرتبار و بازنشسته آموزش و پرورش از خرم آباد لرستان، متولد شهرستان الشتر می گوید:رئیس دبیرستان الشتر بودم و در انتخابات ریاست جمهوری شهید رجایی فعالیت می کردم.چندی پس از انتخاب محمد علی رجایی به عنوان رئیس جمهور ایران به تهران رفتم، به دفتر ریاست جمهوری وی وارد شدم، نگهبان دم درب جلو آمد گفت آقا بفرما کارت چیه…؟ به نگهبان ها گفتم به شما چی…؟ نگهبانان در کمال تعجب بجای س، ج کردن گفتند بفرما داخل، رفتم به ورودی دوم دفتر ریاست جمهوری، نگهبان دومی گفت بفرما…کارت چیه…؟ باز گفتم به شما چی من با آقای رجایی کار دارم. خلاصه نگهبان ها بدون تکبر و سخت گیری مرا به دفتر ایشان هدایت کردند وقتی وارد دفتر شهید محمد علی رجایی رئیس جمهور ایران بزرگ شدم.ایشان از پشت میز بلند شد و به استقبالم آمد و روی صندلی جفت من نشست، به سادگی و بدون غرور و قلمبه سلمبه صحبت کردن با من هم‌ کلام شد انگار که از کودکی مرا می شناخت و انگار دوست صمیمی من بود. ایشان در کمال تواضع مدت شاید ۴۵ دقیقه به حرفهای من گوش داد. در رابطه با مشکلات لرستان برایش گفتم بسیار درد دل کردم از فقر و بیجارگی لرستان گفتم کاملا گوش داد و یاد داشت کرد.

خلاصه بعد چند دقیقه نگهبان دو استکان ساده بدون نقش و نگار سلطتنی که امروز در دفاتر روسای ما هست چای آورد، گفتم چای نمیخورم، فرمودند چرا نمیخوری…؟ گفتم چون من غذای دولتی نخوردم و نمیخورم، باز فرمودند من خودم‌ پول چای را دادم.تا اینکه صحبت های ما دو نفر تمام شد و ظهر سر رسد و خواستم خداحافظی کنم گفت نمیزارم بروی باید نهار بمانی.عرض شود خدمت شما بعد از یادداشت برداری مرا نگه داشت، گفت نهار بلید بمانی گفتم من نهار دولتی نمیخورم.شهید عزیز رجایی گفت فکر کردی نمی فهمم و خندید و مجدد گفت خودم غذا میخرم از پول خودم. خلاصه منتظر ناهار ماندیم و من فکر کردم الان بره کباب مانند سران امروز که میخوردند میاورند، دیدم دو کاسه لوبیا برامون آوردند و با هم‌خوردیم.
بعد از خداحافظی تا پشت درب اتاق خود مرا بدرقه کرد.متاسفانه پس از مدت کوتاهی ایشان شهید شدند وگرنه شاید قسمت مهمی از مشکلات لرستان را حل می کرد.

حالا برایم سئوال است چرا امروز باید برای دیدن یک مدیرکل استانی حداقل باید دوساعت بمانی پشت در تا چه رسد به دیدار با رئیس جمهور…؟ چرا رئیس دفترهای مسئولین با تبعیت از دستور مدیران‌کل و… با دروغ میگویند جناب رئیس جلسه دارند…؟

مثال رفتم پیش یک‌ مدیر استانی تا مشکل یک جوان را حل کنم رئیس دفتر مدیر گفت جلسه است و میدانستم دروغ میگوید وقتی اصرار کردم‌و رفتم داخل دیدم جناب مدیر بدون هیچ کاری راحت پشت میز نشسته با خودکار و موبایل خود بازی میکند

چرا در زمان ابتدای انقلاب مسئولین اینقدر ساده زیست و متواضع بودتد بجای اینکه هر جی از انقلاب بگذرد باید مسئولین آگاهتر به وظایف خود و متواضع تر در برابر مردم باشند ولی متاسفانه برعکس شده است.

از جناب دکتر پزشکیان رئیس جمهور عزیز تقاضا داریم به این همه تجملات بی خود و تکبر در ادارا پایان دهد و هر چند ایشان در ابتدای کار اعلام کرده اند که عکس مرا در اتاقهایتان نچسبانید و عکس فرزندانات بچسبانید تا به فکر آینده فرزندان این مملکت باشید

نایب زاده طولابی

انتهای پیام/