شبهه عصر طلایی /واقعیت وضعیت اقتصادی در دوره پهلوی دوم
در چند سال اخیر روایت هایی از دوره پهلوی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود که تلاش می کند ضمن تطهیر آن رژیم منحوس، تصویری مثبت از وضعیت مردم در آن دوره را جا بیندازد.
یادداشت-همای سعادت آنلاین-«من در ۱۳ سال گذشته قیمت خودکار بیک را ثابت نگه داشته ام». این جمله عباسعلی هویدا یکی از روایت های پرتکراری است که این سالها در مورد وضعیت کشور در دوران پهلوی نقل می شود؛ روایت هایی که آنقدر شاخ و برگ گرفته اند که حالا دیگر دارد جای واقعیت های تاریخی را می گیرد. مخصوصاً در عصر شبکه های اجتماعی که خیلی ها دنبال صحت و سقم ماجرا و بررسی تاریخی موضوعات نمی روند، همین باعث شده یک جریان تحریف تمام عیار برای نشان دادن چهره مثبت از عملکرد پهلوی ها شکل بگیرد. در این سطور مختصر و کوتاه در پی آنیم که با استفاده از اسناد مکتوب و مستند همان دوران و نیز از لسان خود عمال و کارگزاران حکومت، بدون سانسور و دخل و تصرف خیلی از حقایق بسیار متفاوت با روایت های کنونی را هویدا ساخته و خط بطلانی بر تصویرسازی های دروغین که حاکی از روزگار خوب مردمان ایران در زمان حکومت پهلوی است، بکشیم.
آمارهای عصر طلایی پهلوی چه میگویند؟
۱-میزان درآمد نفت ایران که در سال ۱۳۴۲، ۵۵۵ میلیون دلار بود، در سال ۱۳۵۳ به ۵ میلیارد دلار و پس از چهار برابر شدن قیمت نفت در بازارهای جهانی، در سال ۱۳۵۵ به حدود ۲۰ میلیارد دلار رسید(آبراهامیان، یرواند. ۱۳۸۳٫ ایران بین دو انقلاب صفحه ۵۲۵) درآمد فروش نفت، میعانات گازی و فرآورده¬های نفتی ایران در سال ۱۳۹۷ کمتر از ۸ میلیارد دلار بوده است.
۲- در سال ۱۳۵۶، میزان صادرات نفت ایران به ۵/۵ میلیون بشکه در روز رسیده بود(صادرات نفت کنونی ایران بر اساس گزارش «وال¬استریت ژورنال» ۷۵۰ هزار بشکه در روز است).
۳- جمعیت ایران در سال ۱۳۵۷، حدود ۳۵ میلیون نفر بوده است(در حال حاضر کشور ایران حدود ۸۵ میلیون نفر است).
۴- ایران در آن زمان هیچگونه تحریم و یا چالش اقتصادی نداشته است؛ ایران بیش از چهل سال است که تحت شدیدترین، پیچیده ترین و سنگین¬ترین تحریم-های اقتصادی دنیا با تعداد ۳۶۱۶ تحریم قرار دارد.
وضع ایران و ایرانی در عصر طلایی دوران پهلوی:
وضعیت معیشت: براساس آمار بانک جهانی ۴۶ درصد جمعیت ایران در سال ۱۳۵۶ زیر خط فقر زندگی میکردند و این یعنی ۱۶ میلیون نفر. از جمعیت فقرای ایران در دهه ۵۰ شمسی نیز حدود ۴ میلیون نفر(۱۲ درصد کل جمعیت) زیر خط گرسنگی بودهاند؛ یعنی سوءتغذیه شدید. به استناد یک تحقیق در دانشگاه آکسفورد: «از مجموع ۳۰ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر جمعیت ایران در سال ۱۳۵۱ مصرف کالری ۱۶ میلیون نفر کمتر از حداقل نیاز بود و ۴ میلیون نفر دچار سوءتغذیه شدید بودهاند». براساس آمار بانک مرکزی، در سال ۵۳ اجارهبهای مسکن در تهران ۲۰۰ درصد افزایش یافت و مواد غذایی با گرانی ۳۰ درصدی همراه شدند.
وضعیت مسکن: طبق اطلاعات سرشماری سراسری نفوس در سال ۱۳۵۵ از جمعیت ۳۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفری ایران بیش از یک میلیون و ۷۰ هزار نفر در خانههای کپری زندگی میکردند و از ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار خانوار ایرانی حدود یک میلیون و ۹۰۰ هزار خانوار در خانههایی با یک اتاق زندگی میکردند. یعنی حدود یک سوم مردم در خانههای یک اتاقی یا اقامتگاههای کاملا نامناسب سکونت داشتند(با این توضیح که خانه یک اتاقی بهمعنای آپارتمان یک خوابه نیست، بلکه منظور خانهای است که فقط و فقط یک اتاق برای زندگی دارد).
وضعیت آبرسانی: طبق آمارهای مرتبط با سرشماری سال ۱۳۵۵ حدود ۷۸ درصد مناطق روستایی و ۱۰ درصد مناطق شهری ایران فاقد آب لولهکشی بودهاند و آب مصرفی را از طریق چاه، قنات، چشمه، رودخانه و… تأمین میکردهاند.
وضعیت برقرسانی: طبق آمار دوره پهلوی در دهه ۵۰ شمسی ۱۰ درصد شهرهای ایران و ۸۶ درصد روستاهای ایران برق نداشتند!!!
وضعیت بودجهبندی: بنا به اسناد بودجهای دوره پهلوی دوم، سهم بخش بهداشت در بودجه سال ۱۳۵۵ حدود ۱ درصد و سهم عمران شهری کمتر از یک درصد بود. در مقابل سهم بخش نظامی و خرید تسلیحات خارجی از کل بودجه در کمال شگفتی به ۳۰ درصد میرسید.
سرانه تعداد پزشک: در سال ۱۳۵۷ کل پزشکان ایران حدود ۱۴ هزار نفر بودند و حدود نیمی از آنان نیز ملیت پاکستانی، بنگلادشی، فیلیپینی یا هندی داشتند و در شهرهای دورافتاده ایران طبابت میکردند. این یعنی به ازای هر ۱۰ هزار نفر معادل ۴ پزشک.
صادرات غیرنفتی: بنا به آمارهای اقتصادی دوره پهلوی، صادرات غیرنفتی ایران در سال ۱۳۵۶ شمسی در کمال تعجب فقط ۲ درصد کل صادرت ایران بود؛ باقی صادرات نفتی بود.
محصولات کشاورزی و غذایی: از وضعیت بودجه، راهها، مسکن و… که بگذریم، شرایط معیشتی و بهاء محصولات کشاورزی نیز همواره بحرانی بوده است تا آنجا که کشور همواره در چرخهای از افزایش بیرویه سبد غذایی در سیر بود. بحرانهایی مانند پیاز، مرغ و گوشت که به مسئلهای لاینحل تبدیل شده بود که گزارشات و مستندات آن در دسترس میباشد.
تورم و فاصله فقیر و غنی: براساس آمار ارائه شده توسط بانک مرکزی، نرخ تورم در سال ۱۳۵۶ به بیش از ۲۵ درصد رسید. به گفته اشرف پهلوی «در فضای ثروت فاحش برآمده از افزایش قیمت نفت، شکاف میان فقیر و غنی عمیقتر و آشکارتر و برای دوام و بقای حکومت، خطرناکتر میشد. تهران به آسمانخراشهای چندین میلیون دلاری، محله مسکونیای با کاخها و ویلاهای میلیونرهای جدید و بلوارهای وسیع پر از اتومبیلهای لوکس آراسته شد. با اینهمه، علاوه بر تهیدستان شهری که در زاغهها زندگی میکردند و همه اعضای خانواده توی یک یا دو اتاق چپیده بودند و گاهی هم برق و آب جاری نداشتند، هنوز شمار عظیمی از مردم ما نیز در روستاهای کوهستانی، در جاهای پرت و دسترسناپذیر، روزگار میگذراندند».
مستندات و خاطراتی از «عصر طلایی!!!» پهلوی:
«نیکی آر. کدی» در کتاب ریشه¬های انقلاب(صفحه ۳۰۲) در خصوص دهه پنجاه شمسی نوشته است: «با وجود افزایش شدید قیمت نفت و درآمد حکومت، هیچ اثر مثبتی در وضعیت زندگی و معیشت مردم به وجود نیامد. روستائیان فلک¬زده که امکان ادامه زندگی در زادگاه خود را نداشتند به شهرها سرازیر شدند تا بلکه به زندگی بهتری دست پیدا کنند که نه تنها چنین اتفاقی نیفتاد، بلکه سبب ایجاد حاشیه¬نشینی و زاغه¬نشینی در اطراف شهرها و پیامدهای اجتماعی فراوانی شد».
«فرانسیس فیتزجرالد»(نویسنده معروف آمریکایی و برادرزاده سفیر آمریکا در ایران) با توجه به کمبود کالاهای اساسی در ایران علیرغم درآمدهای هنگفت نفتی می¬گوید: «وضعیت ایران در سال ۱۳۵۳ به مراتب «بدتر از سوریه» است که نه نفت دارد و نه ثبات سیاسی. به این دلیل که شاه برای توسعه کشور هرگز تلاش جدی نکرده است… ثروت کشور بیشتر به سوی خودروهای شخصی و نه اتوبوس، کالاهای مصرفی و نه بهداشت عمومی و به سوی حقوق سربازان و پلیس کشور و نه آموزگاران، سرازیر شده است».
«آنتونی پارسونز»(سفیر انگلستان در ایران) در خاطراتش می¬نویسد: «تزریق درآمدهای حاصل از افزایش قیمت نفت در دسامبر ۱۹۷۳(دیماه ۱۳۵۲) به اقتصاد کشور، بدون افزایش سطح تولید، تورم و گرانی بالایی را موجب شده بود که گرچه مقامات دولتی نرخ سالانه آن را ۲۰ درصد اعلام کرده بودند، ولی نرخ واقعی تورم بسیار بیشتر از این رقم بود».
«اسدالله علم»(وزیر دربار پهلوی) در کتاب خاطرات خود میگوید: «در تابستان ۱۳۵۲ بسیاری از انواع مواد غذایی کمیاب شده و اگر هم یافت میشد با قیمتی چند ده برابری به فروش میرسید. در ماههای نخست سال ۵۳ نان هم پیدا نمیشد و هویدا همواره اعلام میکرد که ما در «عصر طلایی» بهسر میبریم».
«محمدرضا شاه پهلوی» در سخنرانی خود در اجلاس مجلسین سال ۱۳۵۲، به تورم ۲۰۰ تا ۴۰۰ درصدی کالاها در کشور اعتراف می کند و درباره افزایش قیمت کالاهای اساسی نسبت به دو سال قبل میگوید: «در حال حاضر تورم فوق العاده ی از خارج به کشور ما تحمیل می شود، به طوری که از دو سال پیش که قیمت¬های صادراتی نفت در کنفرانس تهران تعیین شد، ما به طور مداوم شاهد افزایش قیمت کالاهای وارداتی بوده¬ایم. برای مثال کافیست تذکر دهیم که در حال حاضر بهای کالاهی اساسی نسبت به دو سال قبل بدین قرار است: گندم ۳۲۰ درصد، شکر ۳۰۸ درصد، سیمان ۳۰۰ درصد، پشم ۲۲۰ درصد، آهن¬آلات ۲۰۰ درصد، پوست و چرم ۲۰۰ درصد و مواد پلاستیکی تا ۴۰۰ درصد».
«حسن ارسنجانی»(وزیر کشاورزی پهلوی): «در حدود ۴۰ درصد مردم ایران گرسنه هستند. صدی ۴۰ دیگر هم نیمه گرسنه، غذا برای همه نداریم. فقر و وضعیت وخیم مردم تبدیل به بحرانی بزرگ برای کشور شده است، تا حدی که برخی از افراد برای امرار معاش در ازای یک تکه ساندویچ و مقدار کمی پول به خونفروشی روی آوردهاند».
«حسین فردوست» با استناد به تحقیقات دفتر ویژه اطلاعات درباره معضل شهرنشینی در سال ۵۵ میگوید: «در تهران ۱۳ شهرک کپرنشین ایجاد شده بود و شهردار تهران در مواردی این کپرها را شبانه با بولدوزر تخریب میکرد که تلفاتی هم وارد میآمد ولی دوباره این کپرها برپا میشد. بدین ترتیب جمعیت شهرهای بزرگ به ویژه تهران به طور غیرمنتظره افزایش یافت و چون هیچ برنامهای برای گسترش شهرها وجود نداشت نظم شهرها به هم خورد. مسئله ترافیک و آلودگی هوای تهران به یک معضل اساسی مملکتی بدل شد و نیروی کار مفید و مولد جامعه به «نیروی انگلی» و «مصرفی» که در تهران و سایر شهرها انباشته شده بود تبدیل شد.»
«مینو صمیمی» منشی مخصوص فرح پهلوی(در کتاب پشت پرده تختطاووس) که خود از نزدیک شاهد فقر و بدبختی مردم تهران بود خاطره خود از یکی از مناطق پایینشهر تهران را اینگونه توصیف میکند: «در زمان کودکی بارها مادرم مرا با خود به همین نقاط محروم آورده بود تا به مردم محتاج کمک کند ولی اینک پس از گذشت سالها از آن دوران باز میدیدم که وضع زندگی مردم کماکان به همان منوال است. عده کثیری از هموطنانم در شرایط نکبتبار عمر خود را در کلبههای محقر گلی میگذرانند. گرچه این وضع هم فقط به مناطق جنوب شهر تهران محدود نبود و نظایری به مراتب بدتر از آن را میشد در اکثر نقاط ایران به چشم دید.» مشاهده این وضع مینو صمیمی را با این سوال روبرو میکند که «راستی چرا شاه برای بهبود شرایط زندگی مردمی که در این نقاط محروم به سر میبرند قدمی برنداشته است؟» مسئلهای که با شعار تمدن بزرگ از سوی شاه کاملا در تضاد بود.
«آنتونی پارسونز» در همین رابطه میگوید: « زمان زیادی طول نکشید که فهمیدم سیاستهای شاه، هرچه که برای مردم به ارمغان آورده باشد، آسایش و خوشبختی به همراه نداشته است؛ حداقل در رابطه با مردم تهران که چنین بود. تهران، پایتخت ایران که به طرز شگفتانگیزی در پای رشته کوههای البرز و قلههای پوشیده از برف آن واقع شده بود، در سال ۱۳۵۳ یادبودی از بدترین مظاهر تمدن جدید بهشمارمیرفت. شهری زشت، گسترده و پهن، بدساخت، غیرقابل شناسایی، مملو از جمعیت و اتومبیل که در زیر ابری از دود سیاه مدفون شده و آن را به صورت یکی از زنندهترین و نفرتآورترین پایتختهای جهان درآورده بود. هر نوع فعالیتی در این شهر جریان داشت: ساختوساز، تخریب، فعالیتهای تجاری، صنعتی و دولتی، که همه نشانه ترقی ناگهانی و انفجارآمیز اقتصاد یک مملکت است… یورش به سوی آنچه «تمدن بزرگ» خوانده میشد، جای آرامش و تأنی فرهنگ اسلامی را گرفته بود؛ اما سرزندگی و هیجان و شادابیای که قاعدتاً در یک جامعه در حال پیشرفتِ سریع هم مورد انتظار است نیز در این شهر دیده نمیشد».
نتیجهگیری:
گزارش و مستندات بالا، که غالب آن توسط مسئولین و نزدیکان شخص شاه در کتابها، خاطرات، مصاحبهها و… ثبت و ضبط گردیدهاند، خود شرحی مختصر از فاجعهای مجمل از شرایط اقتصادی و معیشتی آن دوران است که با تصویرسازی دروغین و تحریف وقایع تاریخی از آن در ذهن مخاطبین «عصری طلایی!!!» ساختهاند. در این عصر طلایی که نه از جنگ خبری بود، نه تحریمی از سوی خارجیها اعمال میشد و نه مشکلی برای فروش نفت وجود داشت و حتی قیمت نفت هم در مسیر صعودی بود و حال اقتصاد باید خوب میبود. ولی در سال ۱۳۵۰ نمایندگان،«امیرعباس هویدا» نخستوزیر وقت را به مجلس کشاندند تا درباره گرانیها توضیح بدهد. این همان نخستوزیری است که عدهای برایش تبلیغات کردهاند که قیمتها را ثابت نگه میداشت!!! سال ۵۲ نیز محمدرضا پهلوی تهدید کرد که «ارتش را برای مقابله با گرانی به میدان میفرستد». تهدیدی توخالی و نمایشی مضحک که نشان از بیاطلاعی پهلوی دوم از علم اقتصاد و روحیه قلدرمآبی وی داشت. معلوم است که این تهدید اصلا عملی نبود و تورم هم گوشش به این حرفها بدهکار نبود و باز هم بالا و بالاتر رفت. در جنگ شناختی تمام عیاری که این سالها بهصورت فراگیر علیه مردم ایران در جریان بوده است، تلاش میشود این واقعیتها فراموش شده و نیز تحریف گردند و همین، اهمیت بازخوانی مستند و دقیق تاریخی را بیشتر از هر زمان دیگری نشان میدهد. لازمه مقابله با این جنگ ترکیبی، شناختی و همهجانبه دشمنان، اشراف، رصد، پیبردن و پاسخگویی مناسب به مؤلفههای اثرگذار در این جنگ است.
دکتر مجتبی ملکشاهی /مدرس دانشگاه و پژوهشگر مسایل سیاسی
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰