راهبرد سیاست خارجی ایران در دوران پسا اسد

چند روزی بیشتراز سقوط غافلگیرانه خاندان اسد در سوریه نمی گذرد که با موجی از تحلیل های متعدد مواجه شده ایم.

یادداشت اختصاصی- همای سعادت- عده ای برآنند که آینده سوریه بازتاب دهنده شکست راهبردی جبهه مقاومت بوده و راه استراتژیکی این جبهه با انسدادی شدید مواجه شده و هزینه کردهای چهل ساله جمهوری اسلامی ایران را با چالش جدی مواجه کرده است.عده ای نیز اذعان دارند این مهم می تواند فشارهای متعدد سیاسی و اقتصادی را بر ایران تحمیل نموده تا این کشور را در یک انزوای ژئوپلیتیکی قرار داده و مجبور به عقب نشینی از مواضع ایدئولوژیکی و بازدارنده خود در منطقه شود و همچنین برخی نیز معتقدند که مقاومت امروزه به عنوان یک تفکر بنا شده که ظرفیت های فراوانی را ایجاده کرده و به راحتی قابل منسوخ و منفعل شدن نیست و اما نگارنده اذعان دارد که هر کدام از این پیش فرض ها حاکی از قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه است که توانسته ظرفیت سازی لازم را به عمل آورد تا مانع از دستیابی دشمن به اهداف خود شود و در نوع و در جای خود اقدامات صورت گرفته هم قابل دفاع و هم شایسته احترام بوده و هست.

آنچه در این سرمقاله دارای اهمیت است، اینکه جمهوری اسلامی ایران در برابر تحلیل ها و تهدیدهای فوق چه راهبردی را در دستور کارخود قرار خواهد داد و در خصوص جریان حاکم جدید در سوریه(دوران پسا اسد) چه راهبردی را برای حفظ منافع خود و جریان مقاومت پیاده سازی خواهد کرد.

برای ورود به این مبحث ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که بر خلاف تصور عده ای بنا به اظهار نظرهای خیل گسترده ای از کارشناسان و تحلیل گران حوزه سیاست و روابط بین الملل،سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در برهه های مختلف انعطاف پذیری لازم را داشته و به تناسب شرایط محیطی و سیاسی منطقه ای و بین المللی در بسیاری مواقع توانسته با درایت از منافع ملی خود به خوبی حراست کند.

به مصداق آن می توان به تصمیم گیری مناسب در خصوص جریان اختلاف میان احمد مسعود پسر احمدشاه مسعود و جریان طالبان اشاره کرد که علیرغم فشارهای متعدد افکار عمومی در داخل مبنی بر حمایت از احمد مسعود و جبهه پنجشیر، اما راه میانه را پیش برد و با اعلام بی طرفی، در نهایت امنیت نسبی شرق کشور را به مخاطره نیانداخت و یا در بحث آذربایجان با وجود تنش های گسترده هم زمان در جبهه های مختلف تلاش نمود تا با هوشمندی لازم از حجم اختلافات فی مابین کاسته و تهدیدات گسترده احتمالی را مهارکند تا انرژی دستگاه دفاعی و دیپلماسی خود را معطوف به سایر مناطق و مقولات امنیت زدا کند.

حال آنکه سوریه قدری متفاوت تر به نظر می رسد و به زعم نگارنده سوریه علیرغم اینکه مناسب ترین راه مواصلاتی انتقال تسلیحات و نیروی پشتیبانی کننده و در واقع کمربند مستحکم امنیتی محور مقاومت محسوب می شود، اما تنها راه نیز نمی باشد و قاعدتا در طی این سال های متمادی حضور، سناریوهای متعددی طراحی شده تا در بزنگاه ها بتواند مانع از شکست های راهبردی شود. همچنین بنا به همان تجارب تاریخی پیش گفته قطعا در اینده ای نه چندان دور سیاست خارجی ایران پرده از سناریوهای جدیدی را بر خواهد داشت که خیانت و جنایت طرحان ترکی-عبری و آمریکایی در سقوط سوریه با همراهی برخی حکام خائن عرب در منطقه را برملا خواهد کرد. هرچند که جریان محور مقاومت را برای مدتی شاید طولانی در شرایط فعلی با چالش جدی مواجه کرده اند،لما ملاحظات و راهبردهای سیاست خارجی جمهوری ایران را به خوبی در نوع نگاه و بیانات رهبری معظم انقلاب می توان به خوبی دریافت و اساسا کلام ایشان مبین نوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می باشد.

اینکه ایشان تاکید داشتند که سوریه به دست جوانان مبارز سوری آزاد خواهد شد،اشاره ای ضمنی و در برگیرنده پیامی مهم بود و نیز حاکی از آن است که جریان مقاومت در بدنه جامعه سوری جوانانی انقلابی پرورش داده که تحت هیچ شرایطی حاضر به مسامحه و سازش با دست نشاندگان و هیئت حاکمه ای که سر تسلیم با بیگانگان را داشته،تنخواهد بود و از طرفی عقب نشینی تاکتیکی و حتی راهبردی جمهوری اسلامی از سوریه نیز دال بر این است که فرصت انتخاب را برای جامعه سوری اعمال نموده و نشانی بارز بر این است که تصور برخی مبنی بر سلطه استعماری ایران در این کشور بی معنا بوده است.هر چند که کمک ها و حمایت های مستشاری جمهوری اسلامی ایران بنا به درخواست حکام قبلی بوده و دو طرف حسب منافع خود تصمیم به آن اقدام گرفته بودند.

نکته قابل تامل دیگر آنکه همگان دیدند که تنها دو روز پس از سقوط اسد ، رژیم صهیونیستی بالغ بر ۸۰ درصد از ظرفیتهای دفاعی-نظامی، علمی –تحقیقاتی و زیرساخت های این کشور را با خاک یکسان کرد تا هم موجبات عقب افتادگی و وابستگی این کشور را فراهم نماید و هم اینکه مانع بسترسازی های لازم برای تهدیدآفرینی برای خود و آمریکا در این منطقه شود. این گونه اقدامات ضدبشری رژیم صهیونیستی قطعا بزرگترین تجربه و عبرت تاریخی را در حوزه سیاست خارجی باید برای غربزدگان داخلی و همچنین ملتهای آزاده منطقه به در بر داشته باشد که هرگونه عقب نشینی از مواضع دفاعی و نظامی و دل خوش کردن به وعده های بی اساس دشمن می تواند چالش و خسارات جبران ناپذیر اینچنینی را به همراه آورد که پس از آن فقط افسوس و حسرت ها را به دنبال خواهد داشت و این واقعیتی است که دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران علیرغم وجود نیروهای اپوزیسیون داخلی باید با قدرت به آن بپردازد.

بنا به تجربه تلخ حاکم بر سوریه می توان گفت، مقاومت و ایستادگی ملت ها و نیز همراهی و همدلی نیروهای مسلح و مردم و هیئت حاکمه هر کشوری، اساسی ترین راه حفظ امنیت و دفاع از تمامیت ارضی کشور می باشد. چنان که دیدیم حکومت اسد به واسطه عدم دفاع لازم ارتش آن، با چه سرنوشتی مواجه شد و وضعیت آنارشیک فعلی کشور سوریه برگرفته از همین رهاشدگی و غفلتهای امنیتی بود. این عبرت و عبرتهای دیگر مانند تجارب عراق و لیبی و مصر و..این فهم را منتقل می کند که ارتقاء قدرت و آمادگی دفاعی در هر برهه ای ضروریست و از طرفی توانمندیهای تسلیحاتی هرگز قابل معامله و مذاکره نباید باشد.چیزی که دشمن در سالهای متمادی به دنبال تضعیف آن است تا راحت تر بتواند اعمال نفوذ کند، ملتی را وابسته به خویش کند و در تنگاهای اقتصادی او را نگه دارد و در نهایت فروپاشی نظام سیاسی را رقم زند و اما بد تر از آن اینکه مسیر تجزیه کشور را هموار سازد.

نتیجه آنکه، معنای ترسیم شده از مفهوم سیاست از نگاه غرب وحشی در دنیای کنونی معطوف بر تقابل بین منافع و قدرت است. لاجرم کشوری مانند ایران که دارای اهمیت ژئوپلیتیک،ژئوکالچرال و ژئواکونومیک است و بر همین اساس هارتلند(قلب زمین) لقب گرفته، اگر قدرت لازم را برای حفظ منافع خود نداشته باشد یا باید تن به سازش دهد و یا باید همواره گزیده شود تا در هنگامه ضعف بنیادی و هویتی و تدافعی خود دریده شود در دراز مدت با فروپاشی نظام سیاسی اش، دست نشاندگان تشنه قدرتی بر روی کارآیند که مطیع باشند و سرسپرده و شریانهای اقتصادی اش باید در اختیار قدرتهای جهانی قرار گیرد که صد البته این موارد شایسته ایران متمدن و صاحب ظرفیتهای لازم قدرت افزا نیست و بنابراین بر همگان ضروری است تا در این شرایط بحران زای منطقه ای با پیوستی متحدانه و دشمن شکن کنار هم باشیم و تمام قد از منافع و حریم و خطوط مرزی کشورمان حمایت و حراست کنیم و مانع از دوستگی های سیاسی شویم. در نهایت باید اذعان داشت که بی شک حضور فعال ایران در منطقه به ویژه در چند سال اخیر نیز معطوف به فهمی واقعی و منطقی از سیاستهای جنایتکارانه غرب بوده که سوریه فعلی بازتاب دهنده ی آن می باشد و اما با ایجاد بسترها و قابلیتهای فرهنگی و دفاعی و بینشی لازم منطقه ای توانسته دفع کننده اینگونه تهدیدات باشد.

انتهای پیام/