روایت زندگی کارمند روشندل دادگستری لرستان/وقتی اراده در مقابل معلولیت میایستد
به گزارش همای سعادت، آغاز هفته قوه قضاییه و دوم تیرماه بود که در دیدار مسئولان عالی دستگاه قضا با رهبر معظم انقلاب اسلامی قرائت قرآن توسط قاری روشندل و کارمند دادگستری استان لرستان نظرم را جلب کرد. قرائتی زیبا با صدای دلنشین این قاری ممتاز بینالمللی که به اعماق جان آدمی نفوذ و زیبایی کلام وحی را در ذهن انسان متبادر میکرد.
محمد بهرامی قاری روشندل و اهل شهرستان کوهدشت لرستان سوژه گزارش ماست. به گفته خودش از ۸ سالگی کار تلاوت، مداحی و روضهخوانی را بدون هیچ آموزش و استادی آغاز کرده است. علاقهاش به قرآن و تلاوت این آیات نورانی باعث میشود تا در همان سنین کودکی با گوش دادن به تلاوت اساتید برجسته داخلی و بینالمللی و الگوبرداری از سبک تلاوت آنان به یکی از قاریان برتر کشور تبدیل شود.
آقای بهرامی متولد سال ۱۳۶۷ در شهرستان کوهدشت، متاهل و دارای ۲ فرزند دختر به نامهای فاطمه و زهراست. از سال ۱۳۹۰ و از طریق سهمیه جذب رتبههای برتر قرآنی در دادگستری شهرستان خرمآباد مشغول به کار شده است.
از ۸ سالگی کار تلاوت قرآن را شروع کردم
وی در رابطه با فعالیتهای قرآنی و علاقمندیاش به تلاوت قرآن در گفتوگو با میزان اظهار کرد: در زمان کودکی از طریق تلویزیون و در زمان پخش اذان صدای تلاوت قاریان قرآن را گوش میکردم و به ترتیل و قرائت قرآن علاقمند شدم. صدای استاد شحات انور و سید متولی عبدالعال بسیار برایم جذاب بود. به خاطر علاقهای که به قرآن داشتم و با تشویقهای مادرم از ۸ سالگی وارد این عرصه شدم.
از آقای بهرامی درباره معلولیتش سوال کردم و او در جواب گفت: از بدو تولد نابینا بودم. ۵ ساله بودم که پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و من همراه مادرم زندگی کردم. هرچند در زندگی سختیها و تنگاهای زیادی را سپری کردم، اما با کمک خدای متعال و تلاش مادرم به جایگاه کنونی رسیدم. درست است که پدرم را هرگز ندایدهام، اما در هر جایی و در هر مکانی از کره خاکی پدرم را ببینم و بشناسم دست و پای ایشان را میبوسم، چون در قرآن کریم تاکید فراوانی به رعایت احترام پدر و مادر شده است و ما اگر به قرآن و همه فرامین آن عمل کنیم قطعاً در زندگی موفق خواهیم شد.
انگار سختیهای زندگی از سوژه گزارش ما یک مرد تمام عیار ساخته، هرچقدر از زمان گفتوگوی ما میگذرد بیشتر به آرامش و صبر او غبطه میخورم. با اینکه دنیا مقابل چشمانش تیره و تار است، اما یک دنیا زیبایی در نگاهش نهفته است.
هنوز کتابهای کلاس اول ابتدایی را حفظ هستم
سختیهایش در زندگی قطار است و تصور هریک از آنها برایم بسیار دشوار. با حوصله ادامه میدهد: در زمان تحصیلات ابتدایی در کوهدشت زندگی میکردیم و آنقدر محدودیت زیاد بود که ۵ سال کتاب خط بریل نداشتم و از ۷ سالگی تا ۱۰ سالگی به مدت ۴ سال فقط در کلاس اول بودم. با گذشت چندین سال هنوز کتابهای کلاس اول را خط به خط حفظ هستم، چون این کتابها و مطالب آن چند سال برای من تکرار شده بود. با کمک خدا و با حافظه خوبی که داشتم از ۱۰ سالگی در طول یک سال تحصیلی کلاس دوم، سوم و چهارم را گذراندم و از کلاس پنجم ابتدایی به مدارس عادی وارد شدم و همراه بچههای عادی درس میخواندم.
با توجه به امکانات کمی که در آموزش و پرورش استان وجود داشت و بیتوجهی مسئولان، کتاب بریل برای ما تهیه نشد زمانی که دوستان و همکلاسیهایم در حال بازیگوشی در کلاس بودند تا وقت کلاس سپری شود در تمامی لحظهها با دقت به حرفهای معلم گوش میدادم و سعی میکردم تمام چیزی که معلم میگوید را به خاطر بسپارم و در همان روز در زنگهای بعدی از معلم میخواستم که مطالب درسی زنگ گذشته را از من پرسش کند و به این ترتیب من در روز همان مطلب را حفظ و مرور میکردم بدون اینکه کتابی داشته باشم. همان روز وقتی به منزل برمیگشتم از مادرم میخواستم که مطالبی کتاب را برای من بخواند و دوباره مرور و حفظ میکردم. تحصیل من تا مقطع دیپلم به همین منوال گذشت.
در دانشگاه و مدرسه اساتید و معلمان هرگز به من ترحم نکردند
شبهای امتحان مادرم کتابهای درسی را برای من میخواند و من حفظ میکردم در جلسه امتحان هم منشی سوال را برای من میخواند و من جواب میدادم و او پاسخ را برای من مینوشت. در روند برگزاری امتحانات هم یک بازرس از اداره آموزش و پرورش همیشه کنار ما میایستاد و نظارت میکرد که منشی مطلبی را به جای من ننویسد. در تمام سالهای تحصیل این موضوع که به من ساده گرفته شود و یا برخورد سادهتری نسبت به سایر دانش آموزان با من بشود اصلاً مطرح نبود و این برای من افتخار بوده که در زمان مدرسه و در دانشگاه ترحم و گذشتی نسبت به سایر دانش آموزان و دانشجویان در حق من نشده است.
خیلی دوست داشتم که در یکی از دانشگاههای دولتی تحصیلات دانشگاهی خود را بگذرانم، اما به دلیل مشکلاتی که داشتم و امکاناتی که دسترسی به آنها برایم سخت بود نتوانستم به این هدف برسم. به پیشنهاد یکی از دوستانم در سال ۸۸ در دانشگاه علمی کاربردی ثبت نام کردم و موفق به اخذ مدرک کارشناسی رشته روابط عمومی شدم. در دانشگاه کار من به مراتب راحتتر بود. صدای اساتید را در کلاس درس ضبط میکردم و در منزل به وسیله ماشین پرکینز تایپ میکردم و جزوات کلاسهای آموزشی رو که خودم نوشته بودم حفظ میکردم. در جلسات امتحان هم مانند دوران مدرسه منشی داشتم.
کسب ۳۰ رتبه اول در مسابقات مختلف قرآنی
از او درباره رتبهها و جوایزی که در جشنوارههای قرآنی کسب کرده پرسیدم، که در جواب گفت: از ۸ سالگی که تلاوت قرآن را آغاز کردم تاکنون ۳۰ رتبه اول قرائت تحقیق، مدیحهسرایی، اذان و دعاخوانی را در سطح ملی کسب کردم و در سال ۹۶ به عنوان قاری برتر جهان اسلام شناخته شدم. در این مسابقات اختلاف امتیاز من با رقیب دوم که اهل کشور ترکیه بود به حدی زیاد بود که مرحله نیمهنهایی و نهایی را برگزار نکردند و با توجه به اختلاف امتیازات، در مرحله مقدماتی به عنوان نفر اول شناخته شدم. در همان سال ۹۶ که رتبه اول را کسب کردم فقط و فقط به عشق دیدار با مقام معظم رهبری بود که در مسابقات شرکت کردم. البته این موضوع را هم اضافه کنم که این مسابقات تنها در بخش معلولی نبود و من با افراد عادی مسابقه دادم. در هر مسابقهای که شرکت میکردم شرکت کنندگان، مرا با تیم فوتبال برزیل در جام جهانی مقایسه میکردند و به شوخی میگفتند که برزیل در مسابقات شرکت کرده و ما شانسی برای پیروزی نداریم.
ماجرای تلخترین روز زندگی قاری روشندل
در سال ۹۶ پس از پایان مسابقات جهانی با برنامهریزی که شورای قرآنی انجام داده بود اجازه تلاوت در محضر مقام معظم رهبری را پیدا نکردم و این بدترین خاطره دوران زندگی بود. من سختیهای زیادی در زندگی تحمل کرده بودم اما این خاطره تلخترین خاطره زندگی من بود، چون در مسابقات قرآنی رتبه اول را کسب کرده بودم و به دیدار رهبری نیز دعوت شده بودم، اما اجازه تلاوت قرآن در محضر ایشان را نداشتم. اولین دیدار من با حضرت آقا در دیدار قاریان با ایشان در سال ۱۳۹۶ بود. نفرات زیادی در این برنامه حضور داشتند، قاریانی از گروه طلاب، دانشجویان و دانشآموزی حضور داشتند و بنابر تصمیم شورای قرآنی نفر اول گروه اوقاف در محضر مقام معظم رهبری قرآن را تلاوت کرد. اما من با این اتفاق ناامید نشدم و از سال ۹۶ تا ۹۸ به طور مستمر تلاوتهای خود را برای شورای عالی قرآن ارسال میکردم تا اینکه در سال ۹۸ این توفیق را کسب کردم که در محضر مقام معظم رهبری قرآن را تلاوت کنم و مورد تفقد ویژه حضرت آقا قرار گرفتم.
گرمای انگشتری هدیه حضرت آقا در وجود قاری روشندل
ایشان در همان دیدار انگشتری را که در دست داشتند به بنده هدیه کردند. همان لحظه که هدیه را دریافت کردم انگشتر را پوشیدم. گرمایی که این انگشتر به وجود من داد هیچ طفلی در آغوش مادر حس نمیکرد. در این مراسم افطار را به صورت خصوصی در محضر حضرت آقا صرف کردیم. هیجان من به حدی بالا بود که با وجود اینکه چندین بار حضرت آقا برای صرف افطاری به من تعارف کردند، ولی من نمیتوانستم چیزی بخورم و برای من خیلی جالب بود که حضرت آقا در هنگام صرف افطار چندین بار به من گفتند که اجازه بده من لقمه را در دهانت بگذارم. بهترین و برترین لحظات عمر من در همین لحظات ثبت شد.
پس از این جریان دوباره به این فکر افتادم که در محضر حضرت آقا تلاوت قرآن داشته باشم؛ گویی عطش من برای دیدار با ایشان بیشتر شده بود؛ بنابراین از سال ۱۴۰۰ مجدداً تلاش کردم که از طریق قوه قضاییه به محضر ایشان مشرف شدم و با تلاشهایی که داشتم امسال این توفیق را کسب کردم که به آرزوی قلبی خودم برسم و عشق زمینی و آسمانی خود را دوباره زیارت کردم.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰