مسیر یک معلول از دستفروشی تا صاحب کارخانه صنایع غذایی

شهرام برنجی معلولی است که با پشتکار توانست از دستفروشی به مدیریت یک کارخانه صنایع غذایی در بروجرد برسد و برای ۱۵ نفر شغل ایجاد کند.

به گزارش همای سعادت به نقل از فارس، اگر صادقانه بخواهم صحبت کنم باور کنید جزو زیباترین حس ها و بهترین لذت های دنیا است زمانی که تو مسبب شدی کسی مبلغی ولو اندک سر سفره زن و بچه‌اش ببرد». این بخشی از صحبت‌های غلامرضا شهرام برنجی است کارآفرینی که با وجود نقص عضو میدان را خالی نکرده است.

شهرام برنجی معلولی که زیر چتر ناامیدی نرفت و با پشتکار توانست از دستفروشی به مدیریت یک کارخانه صنایع غذایی در بروجرد برسد و برای ۱۸ نفر شغل ایجاد کند. داستان شهرام برنجی نشان‌دهنده این است که معلولیت نمی‌تواند مانع اراده و خلاقیت شود و شهرام برنجی توانسته الگویی الهام‌بخش برای سایر افراد جامعه، به‌ویژه معلولان، باشد. این موفقیت‌ها همچنین اهمیت حمایت‌های اجتماعی و اقتصادی از کارآفرینان توان‌یاب را برجسته می‌کند.او معتقد است: خستگی مال دشمن است و انسان بابد در هر شرایطی دست از تلاش و کوشش برندارد.با شهرام برنجی که دو فرزند دارد گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم که خواندن آن خالی از لطف نیست.

*در ابتدای صحبت از خودتان بگویید معلولیت شما مادرزادی بود یا بر اثر حادثه و بیماری؟

برنجی: من در حال حاضر ۵۳ سال سن دارم، از دو سالگی به دلیل بیماری فلج اطفال از ناحیه کمر دچار معلولیت شدم و سال‌هاست که رفیق شفیق من همین ویلچر است و کارهای روزمره‌ام را با آن انجام می‌دهم.

*معمولا افرادی که دچار نقص عضو و مشکلی هستند کمی از جامعه فاصله می‌گیرند،شما چطور؟

بله دقیقا همین صحبت شماست من تقریبا بعد از گذراندن دوره نوجوانی شاید ۴ سال خودم را از جامعه و جمع‌ها دور میکردم و به نوعی فاصله گرفته بودم، به هرحال وقتی به همسن و سال‌های خودم نگاه می‌کردم و محدودیت خودم را می‌دیدم سخت بود. من هم دوست داشتم مانند همسن و سالانم در کوچه و خیابان آزادانه بگردم و فعالیت داشته باشم سخت است آدم باید در شرایط قرار بگیرد وقتی دچار معلولیت می‌شوی احساس می‌کنی جامعه پذیرای تو نیست و به نحوی سربار محسوب می‌شوی، این حس در من سال‌ها وجود داشت و به شدت هم آزار دهنده بود.

*تا چند سالگی این وضعیت ادامه شد و به اصطلاح می توانستید خودتان را پیدا کنید؟فکر می‌کنم ۱۸ ساله بودم که متوجه شدم انزوا و فاصله گرفتن نه تنها کمکی به بهبود وضعیت روحی و جسمی من نمی‌کند بلکه هر لحظه دچار مشکل روحی و جسمی می‌شوم و همین شدکه تصمیم گرفتم به عرصه ورزش ورود کنم.

*یعنی در یک رشته خاص ورزشی فعالیت داشتید؟
برنجی: خیر ، با توجه به وضعیت جسمانی که داشتم عملا امکان ورزش برای من وجود نداشت اما چون به فوتبال علاقه داشتم به سمت مربیگری و تیم داری رفتم و سال‌های سال در این حوزه فعالیت کردم و در مسابقات متعددی با تیم‌های مختلف کار کردم.همین که در جامعه بودم و فعالیتی داشتم به لحاظ روحی به من کمک کرد، در واقع حضور در عرصه ورزش آن هم فوتبال در من انگیزه‌ای ایجاد کرده بود برای اینکه نگاهم به زندگی و محدودیتی که دارم عوض شود.

*امروز همه شهرام برنجی را به عنوان یک کارآفرین می‌شناسند، چطور شد این مسیر را انتخاب کردید؟
برنجی: راستش کارآفرینی من هم برای خودش داستانی دارد، به هرحال انسان در یک مقطع و سنی به ویژه جوانی یک سری تفکر در ذهن انسان شکل می‌گیرد که هم می‌تواند مثبت و هم منفی باشد خدا را شکر می‌کنم که مسیر انحرافی و منفی نرفتم و موفق شدم به حوزه ورزش و موارد دیگر بپردازم.بعد از اینکه خودم را پیدا کردم متوجه شدم که نیاز است از لحاظ اقتصادی یک سری فعالیت‌ها را انجام دهم و به کسی متکی نباشم، نمی‌خواستم هیچ کس حتی خانواده‌ام به من ترحم کنند.در واقع می‌خواستم برای خودم درآمدی داشته باشم و روی پای خودم بایستم، نمی‌خواستم معلولیت از من یک آدم بسازد که سربار جامعه باشد.

*از چه کاری شروع کردید؟
برنجی: شاید برایتان جالب باشد من از دستفروشی کنار خیابان کارم را شروع کردم، بعد از مدتی به اصطلاح با استفاده از دستگاه دوست برادرم «پفیلا» درست می‌کردم یک سال و نیم این کار را ادامه دادم و برای خودم پولی کنار گذاشتم بعد از آن سراغ خرید و فروش کیف و کفش رفتم و تا مدتی هم در این عرصه فعالیت کردم.در همین حین به فکر افتادم که فعالیت‌های بهتر و بزرگتر اقتصادی انجام دهم.به طوری در یک مقطع یک تعاونی فرش بافی به عنوان کارگاه نقش باستان در بروجرد راه‌اندازی کردم و حدود ۵۷ نفر را مشغول کردم کاری که اگر حمایت میشدیم قطعا امروز یک کارگاه بزرگ قالیبافی را در بروجرد داشتیم که افراد زیادی در آن مشغول بودند اما چون حمایتی از ما در آن مقطع صورت نگرفت نه تنها کسب و کارمات نگرفت بلکه متضرر شدیم و تعاونی منحل شد.اما من کوتاه نیامدم و خسته نشدم چون قدم در مسیری گذاشته بودم که بازگشتی نداشت عزمم را جزم کرده بودم که در جامعه و به لحاظ اقتصادی برای خودم و جامعه هدفم کاری کرده باشم.

* چطور شد به عرصه تولید مواد غذایی ورود کردید؟
همانطور که اشاره کردم من آمده بودم که بمانم بعد از قالیبافی به فکر تأسیس یک تعاونی مواد غذایی در حوزه حلوا ارده افتادم سال ۹۱ بود که با دوست خانوادگی‌مان یک تعاونی مواد غذایی را ثبت کردیم.بعد از تهیه زمین و تغییر کاربری با دست خالی و قرض و وام شروع به ساخت آن کردیم، کاری سخت و شاید در ابتدا ناممکن و امروز به لطف خدا یک کارگاه با تجهیزات و دستگاه‌های به روز داریم، در این مسیر تا دلتان بخواهد سختی وجود دارد اما مهم این است که من کوتاه نیامده‌ام با توکل بر خدا و با اطمینان بر پشتکار و توانایی‌های خودم.من در این مسیر نه تنها مشوقی نداشتم بلکه اطرافیان من را منع می‌کردند که چطور با این وضعیت می‌توانی ادامه دهی و بارها از من درخواست کردند که کار را متوقف کنم اما من کوتاه نیامدم این را بارها و بارها با خودم تکرا کرده بودم که از «تو حرکت از من برکت» جوابش را هم گرفتم.

*در کارگاه شما چه محصولاتی تولید می‌شود و اصلا چرا سراغ مواد غذایی رفتید؟
برنجی: ما در کارگاه حلواارده، روغن کنجد، ارده خام و انواع مرباجات را با برندمعلولین شهر باستان تولید می‌کنیم.خب همانطور که می‌دانید بروجرد قطب و پایتخت تولید ارده است و از طرفی یک شهر گردشگر پذیر هم است بنابراین به نظرم رسید که فعالیت در این عرصه می‌تواند نتیجه خوبی داشته باشد چرا که مواد غذایی می‌تواند به عنوان یک سوغات خوب هم مطرح باشد.

*برند شما معلولین شهر باستان است، چرا این برند؟
برنجی: به هرحال من یک معلول هستم و معلولان زیادی در کشور و سراسر دنیا وجود دارد، افرادی که شاید بعضی از آنها به دلیل همین معلولیت منزوی شده و حتی ناامید، من می‌خواهم به همه انها بگویم که هر کاری حتی با وجود معلولیت شدید شدنی است، همه تلاشم را می‌کنم که این برند در تمام دنیا معروف شود.

*الان در کارگاه شما چند نفر مشغول هستند؟
برنجی: بیش از ۱۸ نفر اشتغال‌زایی داریم که ۷ نفر از آنها معلول و جزو جامعه هدف هستند، البته در حال حاضر با مشکلاتی مواجه هستیم که ستاد تسهیل و رفع موانع تولید و صندوق کارآفرینی امید استان پای کار هستند تا مشکلات را برطرف کنند.

*بازار چطور است راضی هستید؟
برنجی: خدا را شکر بله بازار مواد غذایی به ویژه حوزه ارده و کنجد همیشه خوب است، در حال حاضر که در بروجرد و استان وحتی شهرهای دیگر هم بازار داریم.اما من به دنبال این هستم که محصولات را نه به تمام کشور بلکه به تمام دنبال عرضه کنم می‌خواهم برند معلولان باستان در دنیا مطرح باشد و به الگویی برای همه جامعه هدف تبدیل شود، برای محقق شدن این هدف هم برنامه‌هایی را داریم.برای من جلب رضایت مشتری به شدت مهم است درست است تولید محصولات غذایی به ویژه در حوزه ارده و حلوا ارده سخت است اما رضایت مشتری بسیار خوشایند است، یعنی وقتی مشتری از کیفیت محصول راضی است انگیزه من برای ادامه کار بیشتر می‌شود.من تمام وقت و زندگی‌ و انرژی‌ام را برای جلب رضایت مشتری و توسعه بازار گذاشته‌ام، دلم می‌خواهد تا جوان هستم و می‌توانم کاری کنم.

*از اینکه توانسته‌اید سر پای خودتان بایستید و موفقیتی کسب کنید چه حسی دارید؟
برنجی: فعلا که اول راه هستم و یک شروع است و از اینکه برای خودم کسب و کاری راه‌اندازی کرده‌ام خوسحال هستم.اما موفقیت من زمانی است که همه اهدافی که برای خودم تعیین کرده‌ام دست پیدا کنم.اما من مرحله به مرحله خدا را در کنار خودم می‌بینم و خستگی زمانی از تن من بیرون می‌رود که محصولات ما در سراسر کشور و فراتر از مرزها عرضه شود.

*شاید این سوال تکراری و حتی کلیشه‌ای هم باشد اما به هرحال معلولیت محدودیت دارد، نظر شما در این باره چیست؟
برنجی: بله قطعا معلولیت محدودیت است نمی‌شود که این را انکار کرد، شما عضوی از بدنتان کار نمی‌کند خب سخت است تصور کنید من همه زندگی‌ام روی این ویلچر است قطعا محدودیت دارم اما خب انسان این توانایی را دارد که در صورت نقص عضو به زندگی و فعالیت خود ادامه بدهد فقط به شرطی که روحیه و اراده قوی داشته باشی‌ و خودت را نبازی.اگر فردی معلولیت و محدودیت خودش را بزرگ کند و بخواهد روحیه خودش را زیر چتر آن قرار بدهد قطعا بازنده اصلی است، اما افرادی که با وجود معلولیت خفیف، متوسط و شدید نه تنها زیر چتر ناامیدی نرفتند بلکه اصلا از چتر فاصله گرفتند و روحیه و انرژی خودشان را تقویت کردند اینها موفق شده‌اند چرا که اراده خود را به ضعف جسمانی دیکته کردند و مسیر را ادامه داده‌اند.بنابراین برای یک فرد معلول قطعا محدودیت وجود دارد اما غلبه بر این معلولیت مهمتر است و من تمام این سال‌ها سعی کردم با توکل بر خدا بر این معلولیت غلبه کنم و برای این هدف سال‌های زیادی با مشکلات و سختی‌های زیادی جنگیدم.

* کار تولید دوندگی دارد شما با این وضعیت خسته نمی‌شوید؟
برنجی: من این جمله که «کی خسته ست دشمن» را هم دوست دارم هم به یک نحوی سرلوحه کار خودم قرار داده‌ام، ببینید خستگی مال دشمن است حالا حتما نباید دشمن پست خاکریز تو باشد دشمن در کنار ما همیشه هست بنابراین اگر کسی اجازه بدهد خستگی و ناامیدی بر او غلبه کند میدان را برای دشمن فراهم کرده است بنابراین خستگی برای من معنا ندارد.از طرفی خود خدا می‌گوید: از تو حرکت از من برکت پس خستگی معنا ندارید باید مسیر را رفت حتی اگر این مسیر سخت و سنگلاخی باشد.

*فکر می‌کردید روزی در جامعه به عنوان یک کارآفرین حرف برای گفتن داشته باشید؟
برنجی: راستش را بخواهید به این اندازه و حجم خیر، اما هر انسانی برای آینده خود برنامه‌ای دارد و تصمیماتی می‌گیرد که شاید بخشی از آن به قول شما همین موقعیت امروز من باشد.فارس: یادتان می‌آید اولین دستمزدی که گرفتید چقدر بود؟برنجی: بله سوال خوبی کردید زمانی که روی دستگاه پف فیل کار می‌کردم اولین دستمزدم ۲ هزار تومان بود که هنوز هم به یاد دارم و چقدر خوشحال شدم.

*شما نه تنها برای خودتان درآمد و کسب و کاری دارید بلکه توانسته‌اید برای چندین نفر هم شغل ایجاد کنید.
برنجی: اگر صادقانه بخواهم صحبت کنم باور کنید جزو زیباترین حس ها و بهترین لذت های دنیا است زمانی که تو مسبب شدی کسی مبلغی ولو اندک سر سفره زن و بچه‌اش ببرد.

انتهای پیام/