/یادداشت/

قاب همدلی،در آستانه آگاهی

هنرمند لرستانی در یادداشتی نوشت؛آتشِ موشک شاید خاموش شود،اما آتشِ دشمنی اگر دیده نشود، از درون زبانه می‌کشد. باید دانست که دشمن، اگرچه سکوت کند،دوستی نخواهد کرد و صلحی که از دهان سلاح بیرون بیاید،اعتماد نمی‌آفریند.

یادداشت-محمد بوربور-هنرمند لرستانی مبدع تکنیک برجسته‌سازی ورق طلا بر چرم در یادداشتی نوشت: دوازده روز از شبی می‌گذرد که آسمان ایران را غرّش آتش و آوار لرزاند؛ شبی که در آن، خاک میهن زخمی شد، و دل‌های میلیون‌ها ایرانی در تپشی ناهمگون میان ترس، صبوری و امید، به هم گره خورد. دوازده روزی که اگرچه با داغ و دود و درد همراه بود.

اما سیمای دیگر ایران را نیز به روشنی نمایان کرد: سیمای ملتی واحد، فهیم، باصلابت، و همدل. در برابر هجومی ناجوانمردانه و برخاسته از کینه‌ای ریشه‌دار، مردم ایران یک‌صدا، بی‌هیاهو اما با شکوه، ایستادند. فارغ از باور، زبان، لباس یا لهجه، دل‌ها به هم پیوست؛ اشک‌های مادران جنوب با دعاهای پیرمردان شمال درآمیخت؛ و بار دیگر، مفهوم عمیق «وطن» از دل خاک، برخاست.در این روزها، ایران نه فقط یک جغرافیا، که یک حس مشترک بود. حسی که در چشم کودک یتیم‌شده‌ی ایلامی موج می‌زد، در آغوش داوطلب فداکاری که داروی زخمی را می‌رساند، و در سکوت پرصلابت پدر شهیدی که فرزندش را فدای عزت وطن کرد و با این‌همه، در کنار این شکوه انسانی، تلخ‌کامی‌هایی نیز به چشم آمد. اندوه آن‌جا بود که برخی، نه از روی فقر، بلکه از غفلت یا تسلیم‌شدگی، دل در گروی دشمن نهادند؛ یا آن‌که در برابر روایت‌های مسموم رسانه‌های بیگانه، به‌جای ایستادگی، توجیه‌گر شدند و فریب واژگان نرم‌افزارانه‌ی خصم را خوردند.

باید با صراحت و صداقت گفت:هیچ شرایطی نه سختی اقتصادی، نه فشار اجتماعی، و نه دل‌زدگی سیاست هیچ‌گاه مجوز خیانت به وطن نمی‌شود. وطن‌فروشی، درجه ندارد! چه آن‌که دست به بمب گذاشت و جان بی‌گناهان را گرفت، و چه آن‌که در رسانه‌های مجازی، آگاهانه یا ناآگاهانه، ادبیات دشمن را تطهیر کرد و بر آتش تردید دمید هر دو، یک مسیر رفته‌اند؛ و آن، پشت کردن به خانه است. نباید تحت هیچ شرایطی، قربانی تبلیغات و عملیات روانی دشمن شد.

رسانه‌ی خصم، با لبخندی دروغین و روایت‌هایی ظاهراً مردم‌دوستانه، ایمان را هدف می‌گیرد، نه فقط تحلیل را. آن‌کس که دل به فریب او ببازد، گرچه شاید سلاح به‌دست نگرفته باشد، اما جبهه‌اش را انتخاب کرده است. من نیز، به‌عنوان یک هنرمند ایرانی، که سال‌هاست با دستان خویش هنر را بر چرم و جان می‌نگارم، در میان این درد و همدلی، جز ایستادگی چاره‌ای ندیدم. اگرچه شرایط من چون بسیاری از هنرمندان این سرزمین سخت، پیچیده و گاه حتی ناعادلانه بوده است، اما ایمان دارم که وطن، همان جایی‌ست که حتی وقتی زخمی‌ست، باید در آغوشش کشید؛ نه ترک گفت. ایران، خانه‌ی ماست؛ زخمی باشد یا آباد، تنهاست یا پرهیاهو. هیچ رنجی، هیچ فشار اقتصادی‌ای، هیچ اندوهی، توجیه‌گر بریدن از ریشه نیست.ما اهل خاکیم، اما چشم بر افق داریم. و اگر امروز، دستی پینه‌بسته به نشانه صلح بلند می‌شود، باید هوشیار ماند که این خاک، بارها قربانی وعده‌هایی شده است که صادق نبوده‌اند.

در پایان، هرچند آتش‌بس اعلام شده، باید با درایتی عمیق یادآور شد: دشمن، هیچ‌گاه رخت دوستی به تن نکرده است. آتشِ موشک شاید خاموش شود، اما آتشِ دشمنی اگر دیده نشود، از درون زبانه می‌کشد. باید دانست که دشمن، اگرچه سکوت کند، دوستی نخواهد کرد و صلحی که از دهان سلاح بیرون بیاید، اعتماد نمی‌آفریند. وطن ما را نباید در آتش آزمود. وطن، در دل‌های ما روشن است. تا دل‌ها بیدارند، ایران زنده خواهد ماند.

انتهای پیام/