نحله ی فکری رهبری،آرمان گرایی یا واقع گرایی؟

یکی از مسایل مطروحه در ادبیات علوم سیاسی و روابط بین الملل که مهم ترین نقش را در اعمال و اجرای تصمیمات و برنامه های نظامهای سیاسی دارد،مبحث آرمان گرایی‌ (ایدئالیسم) و واقع گرایی (رئالیسم) است.

همای سعادت-کیانوش معمر- بدان معنا که فرایند تصمیم سازی و تصمیم گیری در ساختارقدرت حاکم برگرفته از یکی از این دو مکتب است. در واقع رهبران سیاسی بنا به خواستگاه ذهنی و آموزه های اکتسابی و ذاتی شان تصمیمات اتخاذ شده را یا بر مبنای مکتب آرمانگرایی به مرحله اجرا و عمل در می آورند و یا براساس مکتب واقع گرایی.

حال آنکه از مهم ترین مقوله های مرتبط با مکتب واقع گرایی ارزیابی ها و سنجش تصمیمات متکی به امر بایدها و نبایدهاست و اساسا در این مکتب درک موقعیت زمانی و شرایط مکانی در عرصه تفسیر و تحلیل نقش آفرینی میکند وهمچنین ارزیابی محذورات به عنوان کاستی ها و مقدورات یا همان قابلیت ها و توانمندی های نظام های سیاسی و یا دولت ها به ورطه ی تصمیم ورود می کند و جدل بین این مولفه ها ذهن رهبران یا حاکمان را به میل برای تصمیم گیری صحیح وا می دارد و همانگونه که نیکلوماکیاولی پدر علم سیاست در محتوای کتاب مشهورش «شهریار»به آن اشاره می کند در این مکتب هدف وسیله را توجیه می کند و تنها منافع هستند که پیش برنده تصمیات اجرایی قرار می گیرند و راهبرد اساسی جزء منفعت طلبی نیست و حوزه اخلاق در این مکتب بسیار کمرنگ است و هیچ قولی و وعده ای به دور از منافع ، قابل عمل و اجرا نیست ونیز در این نحله ی فکری هدایت افکار عمومی معطوف به اصل محرمانگی است و سِر و سر اهم تصمیمات در نزد آنان یا بازگو نمی شود و یا با پیچیدگی های خاص خود منتقل می شود و البته قرار هم نیست همه چیز را همگان بدانند.

در روی دیگر این مبحث، مکتب آرمانگرایی را داریم که اتخاذ تصمیم در آن به شدت متاثر از امر احساس است و ضلع مقابل واقع گرایی است و در این نحله واقعیتها مغلوب باورها هستند. ماهیتی اخلاق محور دارد و پندارهای نخبگان و حاکمان عموما معطوف به اصل بازگویی عمومی است و به نظر می رسد اصل محرمانگی در این مکتب در کمترین حد و سطح خود قرار دارد و شفافیت منبعث از احساس و انگیزه های تاریخی و ادبی ثیقل دهنده ی اندیشگی این مکتب است و به مصداق آن میتوان از رویای ایجاد جامعه اتوپیایی یا همان «آرمانشهر» عاری از هرگونه جرم و مفسده ای را یاد کرد که بنا به تقابل دو مفهوم نفع و قدرت شکل نخواهد گرفت و صرفا به عنوان یک اندیشه مفروض اما غیر واقعی در جهان بینی عالم سیاست باقی مانده است و هیچ جلوداری در مقام اجرا وجود ندارد و آنچه در اندیشه و عقیده شکل می گیرد باید بنا به هر قیمتی اجرا شود.

بنا به آنچه گفته شد اکنون می خواهیم به بررسی اندیشه و مسلک رهبرمعظم انقلاب اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی) با قیاس بین این دو مکتب پیش گفته بپردازیم. مرام و مسلکی که با گذشت قریب ۳۹ سال از عمر زعامت ایشان در منصب رهبری تحت الشعاع آموزه های دینی و اندیشه و مکتب بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) توانسته جهان بینی جدیدی را به ویژه در منطقه غرب آسیا اشاعه دهد. اینکه آیا تصمیمات رهبری برگرفته از مکتب رئالیست بوده و یا ایدئالیست ویا نوع نگاه و اندیشه ایشان با اشاره به چند مصداق و مثال ، خواستگاه آرمان محوری دارد و یا واقع گرایی، هدف اصلی این یادداشت می باشد.

یکی از مهم ترین پیامهای رهبری در طی دوران انقلاب تاکنون عدم اعتماد به دشمن بوده و بارها با بیان مصادیقی از جنس آیات و روایات و احادیث معتبر به نقل از قران و نهج البلاغه و… اذعان داشته که هر کجا به دشمن اعتماد کرده ایم ضربه خورده ایم و بنابراین هم تاکید بر اصل دشمن شناسی داشته اند و هم عدم اعتماد به دشمن. سوای اینکه طرح این مسئله توسط ایشان همواره مخالفین و موافقین خود را داشته اما هرگز از موضع خود عقب ننشسته و تاکید بر اجرای آن داشته است. به نظر می رسد تجارب تلخ تاریخی دوره معاصرو پیشتر که خسارتهای فراوان مادی و معنوی را به بار آورده و منتج از اعتماد به دشمن بوده ، مانند اعتماد به دشمن در دو جنگ جهانی اول و دوم و اشغالگری بیگانگان در ادوار قاجار و پهلوی که منجر به تجاوز و تسلط آنان بر منافع و خاک وطن شد و یا تن دادن به فرهنگ بیگانه با هدف نفوذ فرهنگ آنگلوساکسونی غرب با رنگ و بویی لیبرالیستی با محوریت آمریکا و امثالهم گردید، در زمره ی اصلی ترین عوامل این تصمیم حاکمیتی محض قرار دارد که در نوع خود کم نظیر بوده و در اینجا با توجه به سنجش و ارزیابی واقعیتهای مکانی و زمانی ،نگاه ایشان نگاهی هم منطبق بر اصل واقع گرایی است و هم اینکه آرمان خواهی را با هدف تقویت بنیه های دفاعی برای عبور از تظلمها و تاریکیهای گذشته مدنظر داشته اند.

از دیگر پیام های قابل طرح ایشان تاکید بر تقویت جایگاه ایران در سطوح مختلف علمی ، سیاسی ، اقتصادی و نظامی تحت عنوان «ایران قوی» است که به عنوان مثال به عنوان فرماندهی کل قوا بر تقویت بنیه های دفاعی کشورتاکید داشته اند و البته این نیز برگرفته از همان آموزه های دینی به مصداق آیه های شریفه و این نگاه نشات گرفته از همان تجارب تلخ تاریخی پیش گفته است که هم به واسطه عدم دارا بودن توانمندی های دفاعی حتی به اعتراف و به زعم جمع کثیری از اپوزیسیون خارج نشین-شاهد تجاوز و تسلط دشمن بر تمامیت ارضی کشورمان بوده ایم و هم گاها دو دستی بخشهای از کشور را مانند بحرین در سال ۱۳۴۹ و دشت نامید و آرارات و اروند رود و… را مطابق با معاهده تهران در سال ۱۳۱۶ در دوره رضاخانی دو دستی بدون کوچکترین مقاومتی واگذار کردند. در نتیجه ایشان با درک این واقعیتهای تاریخی است که اذعان دارد هیچگونه مذاکره ای در خصوص توانمندیهای نظامی و دفاعی ایران به ویژه در بحث صنایع و قابلیتهای دفاعی پذیرفته نیست و همچنین تجارب کشورهای مختلفی چون لیبی و عراق و… که پس از انهدام تسلیحاتشان و عقب نشینی از مواضع خود به اشغال کامل در آمدند و حکامشان که با هدف ماندن در قدرت تن به این ننگهای ماندگار در تاریخ کشورشان دادند ، می تواند از عوامل اصلی انتقال و مصّر بودن بر این تصمیم باشد و اجازه زیاده خواهی به دشمن را ندهد و از طرفی همواره بر تقویت بنیه های دفاعی کشور و به روز آمد شدن آن تاکید دارد.در نتیجه در این مصداق نیز می توان هم واقع گرایی ایشان را که منشا تاریخی در تخولات سیاسی اجتماعی ایران دارد مشاهده کرد و هم خاصه رسیدن به آرمانی مقدس به نام ایران قوی را دید. فی الواقع تصمیمی دو وجهی است برگرفته از آرمانگرایی و واقع گرایی.

از دیگر مصادیق تاریخی می توان به قانون کاپیتولاسیون اشاره کرد. که در آن ضمن واگذاری مصونیت قضایی و دیپلماتیک به اتباع بیگانه، زمینه تحقیر ملت ایران فراهم شده بود. حال می بینیم که ایشان علیرغم فشارهای متعدد بین المللی در پوشش مفاد حقوق بشری کذایی غرب و ایادی آن ، حفظ حرمت ایرانیان و حتی فراتر از آن مسلمانان و نه فقط اهل تشیع، تاکید بر دفاع از حقوق مستضعفین و مظلومان جهان دارد و به مصداق آن در مسئله فلسطین شاهد حمایتهای همه جانبه ایشان بوده ایم و به تاسی از آن حدیث معتبر نبی مکرم اسلام(ص) جهان اسلام را به وحدت برای دفع ظلم علیه فلسطین دعوت می کند و اما ایشان در مسئله حجاب تاکید بر حفظ آن نموده و تحت تاثیر هیچ جریان فکری و سیاسی قرار نگرفته و اساسا معتقد است ، سست شدن برخوردهای قانونی با آن منجر به اشاعه بی بندو باریهای اخلاقی و اشاعه منکرات اجتماعی می شود. یا اینکه در بعد از حمله آمریکاییها به عراق در دوره صدام ایشان هرگز تحت الشعاع خواسته و تقاضای عده ای از نمایندگان و مسئولین امرمبنی بر یاری رساندن به صدام قرار نمی گیرد و به شدت مخالف تصمیم آنان است و اما پس از آنکه زمینه های ثبات نسبی در عراق فراهم شد، زیرکانه وارد عمل شده و با اعمال نفوذ در میان جوانان انقلابی عراق ، هم آرمانهای انقلاب اسلامی را اشاعه می دهد و هم اینکه مانع از رسیدن آسیب به منافع ملی کشور در آن بهبوحه می شود.

بنابراین، به استناد آنچه گفته شد، می توان اینگونه نتیجه گرفت که تصمیمات ایشان مبتنی بر هر دو مکتب است. هم واقع گرایانه اتخاذ به تصمیم می کند و هم در بسیاری مواقع به دور از داده های هیجانی توسط برخی نهادها در صدد تحقق و دستیابی به آرمانهای انقلاب اسلامی بنا به ارزیابی ها و سنجشهای واقعی است.فراموش نکنیم نظام اسلامی ایران نظامی آرمان محور است و اما حوزه تصمیم گیری در این نظام عموما منطبق بر واقع گرایی و بر اساس اصل عقلانیت است .

انتهای پیام/