«خَهره» بر سَر با ساز «چَمَر»؛ آیین کهن لرتباران در سوگ اباعبدالله
یلدداشت-لرها در روز عاشورا خاکیترین و خالص ترین عزاداری را برای سرورمان انجام میدهند. فرقی نمیکند پیشه و کارت چه باشد، عاشورای خرمآباد همه جا و همه کَس خاکی است و پر از غم، و همه رنگ و شکل یکسان دارند؛ همه خهرَه به سَر دارند و شانههایشان کز کرده است.
دُوار غم بر کول بستن (سیه پوشی) آیین سوگواری کهن ما لرها و نشان از اوج غم و اندوه است؛ و چه غمی جانسوزتر از غم عاشورای کربلا، آنجا که بر روی دستان عزیز پیغمبر بر گلوی طفل ۶ ماههاش تیر دو سر زدند. آنجا که جوانش را تکه تکه کردند و برادر رشیدش را سر بریدند و آنقدر زخم بر پیکر فرزند امیر مومنان زدند که در لحظه وداع جای بیزخم بر بدن، برای بوسیدن برادر نمانده بود.غم حسین برای ما لرها با تمام غمهای عالم فرق میکند. (خهرَه) به سر مینهیم و سراسر وجودمان را کِز میکنیم برای مظلومیت شهدای کربلا. برای بیکسی اولاد پیامبر خدا.
گِل (خَهرَه) مالی آیین چند هزارساله ما لرها است، اما اگر عزای حسین نبود یقینا این آیین سوگواری هم به مانند بسیاری از آیینهای دیگر کم رنگ شده و یا از بین میرفت.کوچه و خیابانهای شهر، به ویژه آنجا که قدیمیتر است غرق در عزا و ماتم شده است؛ غروب تاسوعا که میشود دلها را سراسر غم گرفته و خنده از لبها بدور است. کاش فردایی نبود؛ «صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است،مکن ای صبح طلوع» و کیست که دلش برای بیکسی فرزند زهرا آرام باشد.
حوضچههای گِل (خهرَه) را جوانان هیئات از روز قبل آماده کرده و خاک الک را مهیا کردهاند تا صبح عاشورا با آب و گلاب آن را به گل (خهرَه) تبدیل کنند. خَهرِهای برای بر سر و شانه نهادن، برای نشان دادن اوج ارادت به سیدالشهدا و سوگواری عاشقانه و از اعماق وجود، برای خاکیترین عزاداری دنیا و برای او که همیشه دستگیرمان است. دستگیر بیدستی که در بین لرها احترام ویژه و جایگاه خاص دارد.
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد
عباسترین حیدر کرار نیامد
علمدار نیامد علمدار نیامد»
🔹نزدیک صبح عاشورا که میشود سازهای چمر به صدا در میآید. چمرانه هم از آیین کهن لرها است؛ به هنگام سوگ عزیزان ساز و دهل با ملودی غمانگیز نواخته میشود تا هنر و موسیقی همانند سایر آیینها سهمی ویژه در سوگواری ما لرها داشته باشد.
🔹طلوع آفتاب نزدیک است و نوای غم انگیز چَمر مردم را به سوی هیئات قدیمی شهر میکشاند؛ درب دلاکان و پشت بازار؛ آنجا که هنوز هم آیین عزاداری صبح عاشورا بمانند نیاکانمان انجام میشود و ساز چمر و گِل(خهرَه) و دُوار غم در عزاداری عاشقان تنیده شده است.
گلمالی یا همان خهره بر سر و شانه نهادن منحصر به قشر خاصی نیست، فقیر و ثروتمند، زن و مرد، پیر و جوان با هر تیپ و قیافهای به سوی خیمهها میروند تا خود را خَهرِهای کنند و از صبح تا ظهر عاشورا کهنترین، خاکیترین و عاشقانهترین سوگواری را برای امام شهیدان انجام دهند.
دستههای عزاداری ساعتی پس از طلوع آفتاب تشکیل شده و با سینه زدن و نوحه خوانی از خیابانها و کوچهها به سوی جایگاه مرکزی میروند تا شاهد خاکیترین آیین سوگواری دنیا برای اباعبدالله باشیم.
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
علمدار نیامد ابوالفضل نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد سپهدار نیامد»
«این بدن از کیست که سر ندارد
عزیز زهراست کفن ندارد»
و این سوگ تا ابد با ماست.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰