آموزش و پرورش؛سنگر نخست پدافند در برابر تهاجم رسانهای و نظامی
در تاریکترین لحظات تاریخ، همیشه ملتی بوده که چراغی بیفروزد. ملتی که حتی اگر آسمان، تیرهتر از همیشه باشد، باز هم چشم به نور میدوزد و دل به امید.
یادداشت-یوسف درگاهیان-این روزها، جهان بار دیگر شاهد چهرهی خونآلود و بینقاب استکبار جهانی است؛ اسرائیلِ کودککش و آمریکای جنایتکار، در پی شراکت شومشان، حریمی دیگر از انسانیت را شکستهاند. تجاوزهای آشکار، حملات موشکی، ترورهای سازمانیافته و به آتش کشیدن جان بیدفاعان به ویژه کودکان معصوم، برگهایی دیگر از دفتر جنایتهاییست که تمدن غرب در کارنامهی خود ثبت کرده است.
اما در میانهی این آتش و دود، پرسشی بزرگ پیش روی ماست: در مقابل این وحشیگری، ما چه باید بکنیم؟ پاسخ، تنها موشک و سلاح نیست؛ بلکه “مقاومت هوشمندانه” است و اینجاست که پدافند غیرعامل بهعنوان هنرِ دفاع بدون درگیری، خودنمایی میکند.
پدافند غیرعامل نه فقط یک طرح نظامی، بلکه یک “منش تربیتی” و “تفکر تمدنی” است. معنای آن این است که پیش از آنکه موشکی شلیک شود، ما ایمنی را به جان مردم و آگاهی را به مغزهایشان رسانده باشیم. معنای آن این است که مدرسهی ما، سنگر ماست و معلم، فرمانده خط مقدم این جبههی فرهنگی-اجتماعی.
اگر دشمن، ذهن و فکر نسل نو را هدف گرفته، پس پدافند غیرعامل، باید از “آموزش و پرورش” آغاز شود. جایی که نوجوان ایرانی میآموزد چگونه در برابر شایعه، فریب، رسانهی دروغ و جنگ روانی بایستد؛ چگونه با سواد رسانهای، تربیت سیاسی، هویت دینی و قدرت تحلیل، خود را مجهز سازد؛ چگونه دشمن را پیش از آنکه از مرزها وارد شود، در مرزهای ذهن و باور متوقف کند.
بدون تردید، این جنگ تحمیلی نیز همچون تجاوزات گذشته توسط دشمنان جنایتکار به این خاک پاک، با پیروزی ایران عزیز به پایان خواهد رسید، اما باید چارهای اندیشید؛ آموزش و پرورش کشور در برخی موارد، باید خود را بازتعریف کند. ما نیازمند نسلی هستیم که بداند جنگ آینده تنها در خندقها و خاکریزها نیست؛ در گوشیهای هوشمند، در صفحات مجازی، در کتابهای تحریفشده و فیلمهای هالیوودی هم هست. نسل امروز باید بداند که هر کلمهی نادرست، هر تصویر آلوده و هر تحلیلِ ناعادلانه میتواند خطری بزرگتر از یک بمب سنگرشکن باشد.
پس معلمِ امروز، باید “سربازِ آگاهی” باشد و کلاس درس، باید کارگاه مصونسازی باشد. پدافند غیرعامل در آموزش و پرورش، یعنی پرورش نسلی که “خودآگاه، مقاوم، تحلیلگر و امیدآفرین” باشد.
ما در عصر “تهاجم ترکیبی” زندگی میکنیم؛ تهاجمی که هم گلوله دارد، هم دروغ؛ هم بمب دارد، هم شایعه. در این عصر، اگر آموزش و پرورش هوشیار نباشد، اگر معلم جایگاه استراتژیک خویش را درک نکند و اگر خانوادهها نسبت به خط مقدم فرهنگی فرزندان بیتفاوت بمانند، دیگر نیازی به بمب نخواهد بود؛ سقوط، آرام و خاموش، اما قطعی خواهد بود.
در پایان، باید گفت که ما با دشمنی مواجهیم که از هیچ جنایتی فروگذار نمیکند. رژیم منفور و جعلی صهیونیستی و آمریکای خبیث و جنایتکار، دشمن گذشته، حال و “آینده ما” هستند و آینده، چیزی نیست جز ذهن و جان کودکان امروز. پس بزرگترین میدان مقاومت، مدرسه است و بزرگترین سلاح، “آگاهی”.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰