نقش سازمانهای مردم نهاد در جهان پساکرونا
سازمان های مردم نهاد، تشکل های مدنی و اجتماعی، محوریت و ابتکار عمل را در مدل همزیستی آینده خواهند داشت. بحران کرونا نشان داد که دولت ها با هر گستره از امکانات و اختیارات، توان مدیریت بحران های بزرگ را ندارند.
همای سعادت آنلاین_یادداشت- برابر آخرین اخبار پاندمی کرونا، ۱۹۹ کشور را درگیر و سه میلیارد نفر را خانه نشین کرده است. بی توجهی برخی شهروندان به توصیه و تذکر و اطلاع رسانی و راهنمایی و دستورالعمل های مقابله عمومی با کرونا، موجب شده تا بسیاری از کشورها، نیروهای نظامی را برای واداشتن مردم به رعایت اصول سلامت جمعی، وارد عمل کنند. درک حساسیت، خطر چنان است که در برخی نقاط جهان، حتی با احراز موارد معدود مبتلا به کرونا، اقدام به حکومت نظامی کرده اند.
در تاریخ حیات بشر، دو عامل: جنگ ها(پدیده های انسان ساز) و بیماری ها( و سایر پدیده طبیعی ) مهم ترین تهدید کننده های بقای انسان بوده اند. گر چه به قول برتراند راسل، انسان با به کارگیری ابزار دانش و سیاست در جهت تعدیل این دو مشکل بزرگ، به آرزوهای خود در غلبه بر طبیعت، یکدیگر و کنترل منابع، موفقیت هایی کسب کرده است، لکن در حقیقت، این دو، همچنان بزرگترین تهدیدگران در کمین برای زیست انسان اند.
اکنون، مقایسه کرونا با جنگ جهانی، از نظر صاحب نظران معنی دار شده است. بسیاری تحلیل ها، آن را منشاء دگرگونی و دگردیسی در روش و چگونگی زیست اجتماعی انسان ارزیابی می کنند. آیا کرونا، منجر به انقلاب شناختی جدیدی خواهد شد؟ آیا این حادثه، آگاهی درونی بشر و کشف ناتوانی در بلندای احساس توانایی و اقتدار، به تجدید نظر بزرگ در مدل همزیستی، منجر خواهد شد؟ آیا این شوک وارده به اندیشه آدمی، سیاستگذاری و کاربرد قدرت در اجرای خط مشی، با ایجاد شیفت پارادایمی و تعریف ساز و کار خاص شرایط جدید، اجتماعی شدن بشر را وارد فرآیند نوینی خواهد کرد؟
فوکو با تعبیر «زیست سیاست»، بر این باور بود که زندگی مبنای قدرت است نه قدرت مبنای زندگی! پاندمی کرونا در همین آغاز راه، با تایید گزاره فوکو، نشان داد که زندگی است که قدرت را به عنوان ابزاری در جهت خود شکل می دهد. قدرت، همواره در معرض آسیب از آنتی تز خود است و به رغم میل به انباشت و تمرکز، با آنتروپی منفی در ذات خود، در معرض فروپاشی است. بر این اساس، در مدل زیستی جدید، قدرت باید در اختیار پیام آوران زندگی باشد.
دانشمندان قرن بیست و یکم را، قرن گسترش و حاکمیت فناوری بر زندگی فردی و اجتماعی انسان دانسته اند. طبق این نظریات، نظام مدیریت و اجرای امور، هر چه بیش تر به دست ساخته های بشر و ربات های هوشمند سپرده خواهد شد. بسیاری مشاغل حذف و مشاغل جدیدی که مبتنی بر کاربرد فناوری و ماشین و نرم افزارهای با قابلیت بالای کنترل و پیش بینی پذیر کردن نتایج استوار است، ایجاد خواهد شد.
در حقیقت، منابع قدرت در آینده: بیوتکنولوژی و هوش مصنوعی؛ داده ها؛ و قدرت پردازش داده ها ست که به دارندگان آن، توان خواندن ذهن و هک کردن دیگران و پیامد آن، تولید بیش تر قدرت را، می دهد.
عملکرد بسیاری دولت ها در مساله کرونا، نشان داد که میزان قدرت، الزاما به معنی توان مدیریت بهتر امور نیست. دولت های مقتدر با بودجه های کلان، قلمرو بزرگ، جمعیت و امکانات بسیار، در سنجش با برخی کشورهای کوچکتر، نمود نا موفق تری در مدیریت بحران داشتند.
با توجه به نکات فوق، این پرسش برجسته می شود: آینده، دست کیست؟ چه کسی می تواند همزیستی بهتر آینده را تضمین کند؟ کدام مرجع، صلاحیت و اطمینان آفرینی بیش تری در مدل جدید زندگی بشر خواهد داشت؟
۱- نوام چامسکی گفته است: «دولت ها و شرکت های بزرگ و چند ملیتی داروسازی، سال هاست که از احتمال یک اپیدمی خطرناک آگاهی داشتند ولی به دلیل سودجویی و منفعت طلبی، هیچ اقدامی برای جلوگیری از آن نکردند».
ویژگی ذاتی نظام سرمایه داری، نگرش منفعت محور به جهان، رقابت دیوانه وار برای دستیابی به بیش ترین منابع اقتصادی و ثروت های جهان، حرص سیری ناپذیر به کسب بیش ترین سود و پیامد آن ظهور استثمار و استعمار و رویکرد امپریالیستی در دو قرن اخیر و حال حاضر، از اصلی ترین تهدیدات، سلب آسایش، و آسیب به انسان و جهان بوده است. نظام سرمایه داری، عامل اختلال در همزیستی انسان و موجودات و تعادل طبیعی طبیعت و کره خاکی است.
۲- حکومت ها به رغم منابع گوناگون قدرت: سیاسی، اقتصادی، فیزیکی و فناوری، منابع انسانی و سرمایه ای و دستگاه های گسترده سیاستگذاری و دیپلماسی و…در اختیار، نتوانسته اند مدل زیستی مناسبی ارایه دهند. حکومت ها در افسانه ها و برساخته های خود، بر پایه ی حفظ نظم موجود یا شکل دهی نظم نوینی بر مدیریت سیاسی و اقتصادی جهان، متضمن محوریت و تامین منافع بیش تر آنان، غرق اند. با همه پیشرفت و تنوع در علم و صنعت و اقتصاد و شهرسازی و… انسان در ایستایی فرهنگی با پارادایم هژمونی و سلطه بر یکدیگر، در جا زده است. صرف نظر از همه زرق و برق ها، محتوای سیاست در گذر قرون، چیزی جز جنگ بر سر منابع و اعمال قدرت بر دیگری و اندیشه ناصواب کسب رفاه بیش تر از طریق جنگ، نشان نمی دهد.
۳- باید به توسعه دموکراسی و انتقال بیش تر قدرت به مردم ، و تامین منافع و بهره مندی همگانی اندیشید. دموکراسی، سازمان های مدنی و مردم نهاد، نمود های عینی قدرت و تامین کننده منافع عمومی مردم اند. با توسعه دموکراسی، شفافیت حکومت ها و سهم بیش تر مردم در کنترل قدرت، واگذاردن قلمرو ملی در اختیار قدرت های بدون تعهد، و فعالیت های خطرآفرین و آسیب زا برای بشریت، به کمترین حد کاهش خواهد یافت.(گفته می شود آزمایشگاه های امریکا در کشورهای آسیای مرکزی، گرجستان، ارمنستان- مولداوی و… مراکزی برای تحقیق و تولید سلاح های بیولوژیکی و بیو شیمی اند).
۴- برخی صاحب نظران به رغم عوارض و پیامدهای کرونا، ظهور این پدیده را از نگرش تغییر و اصلاح در مدیریت و ساختار سیاست جهان مورد توجه قرار داده اند. بر مبنای این رویکرد، کرونا نا کارآمدی نظام سرمایه داری جهانی عیان کرده و بهمین دلیل حاکمیت جهان شمول آن را افول داده و موقعیت اش را تضعیف خواهد کرد.
بعلاوه از بعد اجتماعی، اثر گذاری کرونا به طور فراگیر در تمامی سطوح اجتماعی و بدون تمایز و توجه به طبقه، ثروت، نژاد، رنگ، زبان، جغرافیا و مولفه های اجتماعی و اقتصادی و… جوامع گوناگون، به آسیب پذیر بودن انسان معطوف و بر ضرورت گسترش همکاری بین انسان ها تاکید می کنند. پیامی که ایرانیان قرن ها پیش از زبان سعدی بزرگ، به بشریت داده اند: بنی آدم اعضای یک پیکرند.
۵- کرونا نشان داد به رغم همه مدعا های کوتاه اندیشانه، آگاهی و دانش انسان گر چه در ساختن ابزار چشمگیر است اما هنوز نسبت به خودش، اندک است. انسان هزاره سوم باید خودآگاهی و سواد خود به خویشتن و فرا خویشتن را افزایش دهد. به رغم انقلاب ارتباطات و جهانی شدن، و قرار گرفتن انسان در شبکه های فرازمانی-فرامکانی، مفاهیم بین الاذهانی اجتماعی که می تواند پیوستگی انسان در زیست بوم زمین و تناسب رابطه فرد- جمع، را تبیین کند، درک نشده است. سیاست، موجب تنهاتر شدن انسان ها شده است.
۶- ظهور کرونا و خانه نشینی اجباری بخشی از انسان ها، موجب فرصت تنفس و بازگشت اعتدال به طبیعت در بسیاری از زیست بوم های غصب شده سایر موجودات توسط انسان ها شد. این صدمات محیط زیستی که خود عارضه ای ناشی از رویکرد تمامیت خواه نظام سرمایه داری بوده است ، اینک با خلوت شدن بسیاری از رودخانه ها، پارک های طبیعی، تالاب ها، دریاچه ها و… متوقف شد و حیات دوباره ای به اجتماع سایر جانداران که از قضا برای بقای انسان حیاتی اند، بازگشته است. جوامع انسانی با ندانم کاری و منفعت طلبی دیوانه وار، نه تنها زیست خود را به خطر انداخته، بلکه با تصرف، دخالت و تغییر اکوسیستم، و رقم زدن مرگ انبوه برای جانداران و گیاهان و جنگل ها و مراتع و رودخانه ها و…، چرخه طبیعی حیات و پایداری در طبیعت را در معرض انقراض قرار داده است.
۷- روش برخورد دولت ها در کنترل کرونا، حاکی از ارتباط نامناسب مردم و دولت ها در جهان، و متاثر از زوال سرمایه های اجتماعی و عدم اعتماد به کارکرد حاکمیت ها بوده است. پیش بینی می شود که بحران کرونا، منشاء انقلاب شناختی جدیدی خواهد شد. شناختی که بر مبنای آن، انسان بتواند خود را متناسب با جهان متغیر، باز تعریف کند. در مدل همزیستی جدید پساکرونا، ارتباطات اجتماعی، نه در انگاره رباتیک انسان، بلکه همزیستی بر رابطه ی پروبیولوژیکال و معرفت زیستی شکل خواهد گرفت.
۸- سازمان های مردم نهاد، تشکل های مدنی و اجتماعی، محوریت و ابتکار عمل را در مدل همزیستی آینده خواهند داشت. بحران کرونا نشان داد که دولت ها با هر گستره از امکانات و اختیارات، توان مدیریت بحران های بزرگ را ندارند و هنگام بحران، چه به سبب ناکارآمدی ذاتی و تلاقی منافع، و چه فقدان ارتباط اجتماعی مطلوب، دچار حرکت لاک پشتی و تردید در تصمیم گیری و اجراء می شوند.
دورکیم معتقد بود «دولت عصاره روح جمعی است و اگر خود را در سطح مسایل خرد بیاورد و در همه چیز دخالت کند، آسیب پذیر می شود». با رشد و فعالیت مناسب سازمان های مردم نهاد و تشکل های اجتماعی، دولت ها به سه وظیفه اصلی خود: هدایت؛ حمایت؛ نظارت؛ باز خواهند گشت.
سازمان های مردم نهاد، این قابلیت و صلاحیت را دارند که فارغ از رقابت های خشن قدرت، زیست سیاست را منطبق بر زیست بوم فرهنگی انسان، و با شاکله ای از معرفت زیستی تعریف کنند. همگرایی؛ افزایش اطمینان از عدم آسیب پذیری از همسایگی؛ و همزیستی بر پایه منافع جمعی و با برقراری معادله ی «من- ما» ، مولفه های اصلی مدل زیستی جدید را شکل خواهد داد. سمن ها می توانند در چنین عرصه ای، حیات عینی تری ترسیم کنند و فرایند اجتماعی تر شدن بشر را در چارچوب مدل زیستی آینده، انعطاف پذیرتر و سازگارتر با جهان پویا رقم بزنند. همانند همواره ی تاریخ حیات بشر، سلامت و امنیت، ارکان اصلی همزیستی در مدل زیستی جدید انسان خواهد بود. دست اندرکاران بهداشت و سلامت مردم و مؤسسات یاریگر و تعامل برانگیز مردمی، ایفاگران نقش اصلی در مدل زیستی پسا کرونا می توانند باشند.
محمدرضا واعظ مهدوی | علی شعبانی
دانش آموخته علوم سیاسی و فعال اجتماعی
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰