تفنگ نماد رزم و دفاع،نه ابزارهلهله و شادی/ بزم و شادی را به غم و عزا تبدیل نکنیم

لرستان سرزمین کهنی است که مردمان دیارش با نواها و آواها، طبیعت بکر و زیبا و آداب و سنن خاصش انس گرفته و این نیز ریشه در فرهنگ و تاریخشان دارد که همواره بر حفظ هویت و سنتهای بومی و محلی آن اعتقادی راسخ داشته و نسل به نسل میراث دار آن بوده اند.

یادداشت-اختصاصی همای سعادت آنلاین- یکی از مرسومترین سنتهای بومی در غرب کشور و به ویژه لرستان، اجرای برنامه تیراندازی در مجالس عروسی بوده که به انحاء مختلف به انجام آن می پردازند،گاهی با قماچ و گاهی در قالب قیقاچ…(قماچ : به حالت نشسته و شلیک به سمت هدف میگویند.قیقاچ : به حالت سوار بر اسب و شلیک به سمت هدف).
گاهی نیز سلاح بر دست گرفته و رقص با سلاح انجام می شود که البته در میان عشایر مختلف ایران زمین، این نوع رقص انجام می شده و در گذشته نیز رقص شمشیر بوده و در میان لرهای بختیاری رقص با چوب هنور هم مرسوم است.و قطعا زیباییهای خاص خود را در برداشته که این امر خود برگرفته از حس غرور آمیز حمل سلاح در میان جوانان زاگرس تبار بیشتر است و اساسا این حس را باید عاملی موثر برای تامین امنیت ملی دانست و اگر نبود ، نبرد و رزم لرها در میادین دفاع از وطن از گذشته تا به امروز نه دیدنی بود و نه هم شنیدنی، آنگونه که رهبری معظم انقلاب در صحنه ای علنی از حماسه آفرینی لرها در هشت سال دفاع مقدس به تمجید و تجلیل از این غرور و عرق ملی و میهن دوستی لرها می پردازند و در فراری زیبا می فرمایند : نبرد لرها را دیدم ، قبل از آنکه شنیدنی باشد، دیدنی است.

و اما با این مقدمه ی کوتاه میخواهم نقاد وضعیتی باشم که در سالیان متمادی گذشته دهها و یا شاید صدها مراسم جشن و سرور و عروسی را به واسطه وجود سنتی غلط و بی پایه به غم و عزا تبدیل کرده و گاها نزاعهای محلی را به همراه داشته و دودمانی را سالهای سال به پوشیدن رخت غم و دل مردگی از دار دنیا سوق داده است.رسمی غلط که متاسفانه ماهیتی سنتی به آن داده ایم و گویا نمایش سلاح در مراسمهای عروسی و شادی نمادی است برای نمایش اقتدار یک خاندان یا یک طایفه و یا یک ایل ..رقابتی شدن این وضعیت نابهنجار خود سر دراز دارد و فراموش کرده ایم ، که در اینگونه مجالس آنگاه که از لوله تفنگی که حتی دارای مجوز از نهادهای امنیتی است ،تیری شلیک شود ،نه تنها موجبات ایجاد هزاران رعب و استرس را فراهم آورده بلکه شادیانه های مهمانان و صاحبان مراسم را هم از بین برده و یحتمل اگر به ناخواسته به خطا شلیک شود عمری گرفتاری و مصیبت را به بار می آورد و جای تاسف آنجاست که هنوز هم عده ای علیرغم اینکه این آسیب بزرگ را دیده اند و یا شنیده اند، باز هم تاکید بر اجرای آن دارند و مانده ام که فهم مجریان آن از این اقدام نامعقول در هزاره سوم و عصر موسوم به عصر اطلاعات چیست…..؟!!
همتبار زاگرس نشین، من نیز خود یک عشایرزاده ام و به مانند خیلی از شما عشق به حمل سلاح در خونم جاریست و می دانم این علقهو وابستگی به سلاح در میان قومم پدیده ای درونی و ذاتیست. اما دیدن صحنه های کشته شدن مهمانان بی گناه در مراسم شادی برایم بی نهایت غم انگیز بوده و دل هر انسانی را به درد می آورد .چرا که آنان برای شنیدن آوا و نواهای خاص محلی مان پای به این مجالس گذاشته اند و برای دیدن س رقص و سمای با اصالتمان دعوت میزبان را پذیرفته اند و نه برای گرفتار شدن در سوگی احتمالی…
همگان به خوبی می دانیم که سالانه دهها محفل شادی با وجود این سنت غیرمنطقی و غلط به هم می ریزد و به جای ساز دوپا ، ساز چمر نواخته می شود …بیاییم و یک بار برای همیشه با این سنت غلط خداحافظی کنیم و همانگونه که پیش تر به آن اشاره داشتم ، من نیز از نسل عشایر لرتبارم و عاشق سلاح و تفنگم و خود نیز شاید بارها به اجرای این سنت غلط در گذشته تن داده ام و لذت نسبی در کنارش برده ام…اما با پذیرش خطا، اکنون به نگارش این متن پرداختم.التماس کردن را شاید هرگز یاد نگرفته ام و اینک میشکنم غرور عشیره ای ام را و ملتمسانه تقاضا دارم که از حمل سلاح در مراسم شادی بپرهیزیم …و هرگز غرّه به این امر نباشیم که من مراقب هستم و سردار رزمم و آموزش حمل سلاح دیده ام و به زعم خویش تک تیراندازم و سلاحم شلیکی به خطا نداشته و نگذاریم خدای ناکرده کلاه اینگونه الفاظ حماسی بر سرمان برود …که تیر اگر یک بار، تنها یک بار به خطا از لوله سلاح عبورکند، دودمانی را به خاک سیاه نشانده و هرگز یک تن مرده و بی جان به دنیای آرزوهایش بر نخواهد گشت…شاید این قربانی کودکی باشد که قلب والدینش باشد و شاید جوانکی مملو از آمال و آرزو و یا شاید سرپرست خانواده ای باشد که فرزندانش چشم به راه او هستند و نان آوری است که ناخواسته به این دام گرفتار شده و یا مادری چه مهرش را به فرزندانش هدیه می دهد..با این تعابیر به رنج بعد از قربانیان هرگونه حادثه احتمالی بیاندیشیم شاید متوجه سنگینی درد و غمشان باشیم و سلاح را بر زمین بگذاریم..

و بدانیم که میدان رقص و آواز در مراسم شادی ، میدان قیقاچ و قماچ و ابراز شجاعت و اقتدار ایل نیست نیست…و بدانیم که ترک این سنت غلط، هرگز به معنای زیرسوال رفتن اقتدار طایفه و ایل نیست، بلکه تجلی بخش فرهنگی نوین است که درصد مهرافزایی است و عقل را به غنا و تکامل می رساند..پس در ارتقاءغنای فرهنگی قوممان دست در دست هم دهیم و سنت مرگبار حمل سلاح در عروسی را یک بار برای همیشه از تاریخ قوممان حذف کنیم …و اما در راه حفظ وطن و مردمان میهن در برابرهرگونه تجاوز احتمالی هم آموزش به کارگیری سلاح ببینیم و هم جان را هدیه کنیم که این برای ما و گذشتگان ما لذت بخشتر بوده و هست…

و نکته آخر اینکه عشق ورزیدن به حمل سلاح در شادیانه ها،با توجه به تبعات احتمالی آن هیچ معنایی جز جهل خودساخته را ندارد و معتقدم برای این موضوع مسئولین و محاکم قضایی و امنیتی استان باید بیشترین مجازات را در نظر بگیرند و رسانه های محلی و ملی برای برچیده شدن آن به آگاهی بخشی جامعه فریاد بلند خویش را بر آرند، تا شاید این پدیده ی شوم و آسیب زا از میان قوم شریف و اصیلمان رخت بربندد.

کیانوش معمر -خبرنگار همای سعادت آنلاین

چاپ شده در نشریه همای سعادت شماره ۲۱۹

انتهای پیام/