کشکان نماد مظلومیت ایل«چگنی»

سال های متمادی در این اندیشه بودم که برای معرفی زادگاهم چگنی مطالبی تهیه کنم و رویدادها وحوادث مهم تاریخی و شخصیت های برجسته ء بزرگ و نامی این سرزمین را در آن بگنجانم و تقدیم به علاقه مندان به این سرزمین بکنم.

یادداشت-همای سعادت آنلاین- شهرستان چگنی در نواحی غربی و جنوب غربی خرم آباد و در دامنه سفیدکوه و اطراف رودخانه کشکان قرار گرفته است و مردمانی خون گرم و مهمان نواز در آن زندگی می کنند که این طایفه از سایر اکراد ایران ممتاز بوده است.تصویر دنیای باستانی مردم چگنی تا حدود زیادی نامشخص است غیر از آنچه در افواه و اقوال سینه به سینه به ما رسیده است و به ندرت اطلاعات محدودی از وقایع نگاران از این قوم بزرگ نقل و نوشته شده است.یکی از علل ناشناختگی این دیار برای عموم کم توجهی و جفاهایی بوده است که در طول تاریخ و دوران های مختلف در حق این قوم نجیب و بزرگ شده است. در لابه لای سخنان ،گفتار و خاطرات ریش سفیدان می توان بهره برداری نمود و با جدا کردن واقعیت از غیر آن و برون کشیدن حقایق از دروغ ها به ریشه تاریخی این قوم و ایل بزرگ پی برد.

قوم چگنی با جمیع آداب پسندیده.شهامت.شجاعت.مردانگی و مهمان نوازی از نظر تاریخ و تاریخ نویسی ضعیف و فقیر است چرا که بخش اعظمی از وقایع تاریخی خاطرات و یادواره ای از اشخاص.متفکران و سالمندان است که نوشته می شود و به تاریخ تبدیل می شود اما متاسفانه خاطرات بزرگان و سالمندان قوم چگنی تلخ تر و اندوهگین تر از آن بوده است که آن را بصورت کتاب در بیاورند و سعی کرده اند که آن خاطرات را به فراموشی بسپارند.متاسفانه سیل بهار سال نود و هشت چنان تلخ و شکننده بود که خاطرات بزرگان بنام چگنی را از اذهان پاک کرده و داغی بزرگ و ابدی بر دل آنان نهاد.بغص و حسرت بزرگان چگنی از نگاه به سرزمین ویران شده و خرابشان گذشته را پاک و به فراموشی سپرده و اما سرمست و امیدوار به آینده ای روشن بودن که آغاز نمودن فعالیت مجتمع کشت و صنعت بارقه های امید را دل اهالی روستاهای سیل زده شرف بستانرود بیدار کرد.اما به ناگهان دندان طمع افراد سودجو گلوی خشکیده و زجر دیده اهالی روستاهای هم جوار مجتمع کشت و صنعت را فشرده و آنان را مجبور به ترک و دیار چند هزار ساله خود نمود.سیل ویرانگر دوسال قبل و تصرف نمودن زادگاه روستاهای شرف بستانرود که از تیره های اصیل چگنی می باشند به کنار خشک شدن کشکان یا دروغ نیست اگر بگوییم خشکاندن کشکان و مهم تر از آن سکوت و بی اهمیتی مسئولین نسبت به آن تمام خاطرات چه‌ خوب و چه بد را به فراموشی سپرده و همه نگاها به سمت کشکان خشکیده شد.خشک شدن کشکان که به یکباره چگنی را سیاه پوش و عزادار کرد فقط یک چیز را بر زبان بزرگان،کودکان و جوانان جاری ساخته آن هم جفاها و بی مهری هایست که در طول تاریخ بر این قوم بزرگ روا داشته شده‌ است.کشکان رودی که خروشانی و صدای غرش آن تا فرسخ ها خواب را بر همگان آشفته می ساخت و به برکت جاری بودنش بسیاری از اهالی سفره های رنگین پهن می کردند حال دیدنش وحشتی هولناک بر جان آدمی می اندازد.

به راستی گناه کشکان چیست؟

آری گناه کشکان جاری بودن و حاصلخیز نمودن زمین های متعدد و بسیاری در شهرستان چگنی بود که اگر غیر از این بود تا به حال چاره ای اندیشیده شده بود و یا لااقل برای تسکین دل مردمی که غم کشکان کمرشان را خم و آینده خود و بچه هایشان را به ورطه نابودی کشانده است اقدامی ولو اندک انجام می دادند.آیا کسی می داند که رخت عزای این همه بلا و مصیبت کی و چه موقع از تن چگنی کنده خواهد شد؟آری مطمعنآ در آینده کودکان چگنی دیگر از پدران و مادران خود از خاطراتء دلیری و شجاعت بداغ بیگ چگنی؛محمد سلطان چگنی و عاشور خان چگنی نمی پرسند همه از بی خانمانی و گشنگی اجداد خود می پرسند.همه از اشک های بر گونه مادران روستاهای شرف بستانرود و ویسیان می پرسند.همه از بی سرپناهی و آوارگی اجداد خود در روستاهای چگنی می پرسند.همه از سکوت و خاموشی کشکان می پرسند که چرا کسی به فریادش نرسید.دیگر کسی از زلالی سراب نای کش و قامت فروریخته کشکان نمی پرسد.شاید اگر این وقایع در زمان این بزرگان رخ می داد فرمانروایی و امارات وانء قره باغ، مرو و شاهیجان را رها می کردند و به کمک برادران و خواهران خود در چگنی می شتافتند تا شاید از آواره شدن و کوچ اجباری دوباره آنها جلوگیری کنند.یقینآ فرزندان فرهیخته ی چگنی که صدای آوازه و شهرتشان به گوش تمام جهانیان رسیده است این همه بلا؛مصیبت و بی مهری در حق سرزمین مادری و اجدادشان را یک روزی بصورت مکتوبه در می آوردند تا تاریخ از مظلومیت قوم چگنی بی سهم نباشد.

شایدم خشک شدن کشکان به پیشانی نوشت چگنی ها که با کوچ عجین گشته است بی ربط نباشد و تاریخ برای این قوم اصیل در حال تکرار باشد.

یاسر نظری چگنی

انتهای پیام/